دردا که دلم بوی از عطار نیشابوری مختارنامه 1
1. دردا که دلم بوی دوایی نشنود
در وادی عشق مرحبایی نشنود
...
1. دردا که دلم بوی دوایی نشنود
در وادی عشق مرحبایی نشنود
...
1. گردل گویم به منتهایی نرسید
پوسید به درد و در دوایی نرسید
...
1. هر چیز تو را همی جمالی دگر است
در هر ورقِ حُسن تو حالی دگر است
...
1. این بادیهٔ تو را سری پیدا نه
پختن طمعِ وصل تو جز سودا نه
...
1. عشق تو که ذرّه ذرّه تابنده بدوست
هر حکم که او کرد، چو او کرد نکوست
...
1. دردا که دلم سایهٔ اقبال ندید
در حلق به جز حلقهٔ اشکال ندید
...
1. جانم چو ز کنهِ کار آگاه نبود
نومید ز خود گاه بُد و گاه نبود
...
1. تا خرقهٔ سروری ز سر بفکندیم
خود را ز نظر چو خاک در بفکندیم
...
1. چون دیده سپید شد نظر چند کنیم
چون راه سیه گشت سفر چند کنیم
...
1. عمری به هوس نخل معانی بستم
گفتم که مگر ز هر حسابی رستم
...
1. عمری بدویدم از سر بیخبری
گفتم که مگر به عقل گشتم هنری
...
1. گر من فلکم به مرتبت ور ملخم
در حضرت آفتاب حق کم ز یخم
...