1 آن ماه که از کنار شد بیرونم در ماتم او کنار شد پر خونم
2 دوشش دیدم به خواب در،خفته به خاک گفتم: چونی گفت: چه گویم چونم
1 ماهی که چو برق کم بقا آمده بود چون رفت چنین زود چرا آمده بود
2 هر کس گوید کجا شد آن دُرِّ یتیم من میگویم خود ز کجاآمده بود
1 کس بر سر جیحون رقمی جوید باز وز کیسهٔ قارون دُر میجوید باز
2 گر مُرد کسیت چند جویی بازش از دریائی که شبنمی جوید باز
1 پیمانهٔ خاک گشت آن چشمهٔ نوش وان چشمهٔ خورشید باستاد زجوش
2 مانندهٔ مرغ نیم بسمل بدریغ لختی بطپید و عاقبت گشت خموش
1 دردا که گلم میان گلزار بریخت وز باد اجل بزاری زار بریخت
2 این درد دلم با که بگویم که بهار بشکفت گل و گل من از بار بریخت
1 ماهی که چو مهر عالم آرای افتاد تا هر کس را به مهر او رای افتاد
2 دی میشد و میکشید موی اندر پای و امروز چو موی گشت و از پای افتاد
1 آه از غم آن که زود برگشت و برفت بگذشت چنانکه باد بر دشت و برفت
2 چون گل به جوانی و جهان نادیده بگذاشت هزار درد وبگذشت وبرفت
1 میگریم ازان مهوشم و میگریم شکّر چو لبش میچشم و میگریم
2 خاکی که بدو رسید روزی قدمش در دیدهٔ خود میکشم و میگریم
1 ای دل بگری بر من مسکین و مپرس بیزاری کن ز جان شیرین و مپرس
2 کان خفتهٔ خاک من بخوابم آمد گفتم: چونی گفت که میبین و مپرس
1 دی بر سر خاک دلبری با دل ریش میباریدم خون جگر بر رخ خویش
2 آواز آمد که چند گریی بر ما بر خویش گری که کار داری در پیش