1 در خاک ترا وطن نمیدانستم وان ماه تو در کفن نمیدانستم
2 میدانستم که بی تو نتوانم زیست بی روی تو زیستن نمیدانستم
1 تا چند کشم ز مرگ تو درد از تو وز سینهٔ آتشین دم سرد از تو
2 ای چشم و چراغ گو که تدبیرم چیست چون بردم رنج خاک برخورد ازتو
1 دردا که بر چون سمنت میریزد زلف سیه پرشکنت میریزد
2 ای سی و دو سالهٔ من آخر بنگر کان سی و دو دُر از دهنت میریزد
1 ای آن که به گِل، گُل چمن پوشیدی در زیر زمین مشک ختن پوشیدی
2 دی از سر ناز پیرهن پوشیدی و امروز به خاک در، کفن پوشیدی
1 در ماتم تو چرخ سیه پوش بماند ارواح ز فرقت تو مدهوش بماند
2 درداکه گل نازکت از شاخ بریخت وان بلبل گویای تو خاموش بماند
1 از مرگ تو فاش گشت رازم چکنم چون تو بشدی من به که نازم چکنم
2 ای جان و دلم! بسوختی جان و دلم من بی تو کجا روم چه سازم چکنم
1 ای رفته و ما را به هلاک آورده وان سرو بلند در مغاک آورده
2 بر خاک تو ماهتاب میتابد و تو آن روی چو ماه را به خاک آورده
1 از گریهٔ زار ابر، گل تازه و پاک خندان بدمید دامن خود زده چاک
2 زان میگریم چو ابر بر خاک تو زار تا بو که چو گل شکفته گردی از خاک
1 بس زود به مرگ کردی آهنگ آخر گویی رفتی هزار فرسنگ آخر
2 از ناز چو درجهان نمیگنجیدی چون گنجیدی در لحد تنگ آخر
1 زین پس ناید ز دیدگانم دیدن بی روی تو تیره شد جهانم دیدن
2 جایی که تو بودهای نگه مینکنم من جای تو بی تو چون توانم دیدن