1 ای ماه زمین به برج افلاک شدی یا رب که چه پاک آمدی و پاک شدی
2 ناخورده در آتش جوانی آبی چون باد درآمدی و برخاک شدی
1 ای پشت بداده رفته هم روز نخست برخیز که این گریهٔ ابر از غم تست
2 تا ابر بهار خاک پای تو بشست بر خاک تو سبزه همچو خطّ تو برُست
1 بر خاک تو چون بنفشهام سر در بر بیبرگ گلت چو حلقه ماندم بر در
2 گر از سر خاک تو بگردانم روی بادا ز سر خاک تو خاکم بر سر
1 رفتی و مرا خار شکستی در دل در دیدهنیی اگرچه هستی در دل
2 بر خاک تو برخاست دل پرخونم کز دیده برفتی و نشستی در دل
1 ای کرده شب باز پسین ماتم خویش گِل کرده، زمین ز دیدهٔ پر نم خویش
2 در راحت و رنج غمگسارم تو بُدی چون تو بشدی با که بگویم غم خویش
1 رفتی تو و خون جگریست از تو مرا جان بر لب و دل پر خطریست از تو مرا
2 یک موی ندارم که نه آغشتهٔ تست بر هر مویی نوحه گریست از تو مرا
1 ای نور رخت خاک سیه بگرفته وز مرگ توآفتاب و مَه بگرفته
2 وین عالم چون عجوزهٔ فانی را از آرزوی تو دردِ زَه بگرفته
1 چون گریهٔ من ابر بهاری نبود چون نالهٔ من ناله بزاری نبود
2 چون من زغم مرگ تو ای یار عزیز در شهر به صد هزار خواری نبود
1 ای محرم من کیست کنون محرم تو بیم است که خود را بکشم از غم تو
2 خود از دل ماتم زده چتوانم گفت کو ماتم خود بداشت در ماتم تو
1 برخیز که ابر خاک را میشوید تا سبزه ز خاک تو برون میروید
2 ای خفته اگر سخن نمیگوئی تو این خاک تو گوئی که سخن میگوید