رعنائی و نازکی از عطار نیشابوری مختارنامه 13
1. رعنائی و نازکی رها باید کرد
مردانه مخنثی قضا باید کرد
...
1. رعنائی و نازکی رها باید کرد
مردانه مخنثی قضا باید کرد
...
1. کو راه روی که ره نوردش گویم
یا سوختهای که اهل دردش گویم
...
1. جان را که ز تن رحیل میباید کرد
بر لشکر غم سبیل میباید کرد
...
1. تا چند ز نیستی و هستی ای دل
در هر دویکی مقام ورستی ای دل
...
1. جانی دگرست و جانفزایی دگرست
شهری دگرست و پادشایی دگرست
...
1. آن گنج که من در طلب آن گنجم
در دیر طلسمات از آن میرنجم
...
1. مرغ دل من که بود چون شیدایی
افتاد ز عشق بر سرش سودایی
...
1. نه جان رهِ جان فزای خود یابد باز
نه دل درِ دلگشای خود یابد باز
...
1. وقتی است که دیدهیی به دیدار کنم
یک ذره نه اقرار ونه انکار کنم
...
1. با قوّت عشق تو به جان میکوشم
با واقعهٔ تو هر زمان میکوشم
...
1. در عشق تو هردلی که مردانه بود
در سوختن خویش چو پروانه بود
...
1. درعشق گمان خود عیان باید کرد
ترک بد و نیک این جهان باید کرد
...