1 ای بلبلِ روح مبتلا ماندهای کاندر پی این دام بلا ماندهای
2 خو کردهای اندر قفس خانهٔ تنگ وآگاه نهای کز که جدا ماندهای
1 ای روح! تویی به عقل موصوف آخر عارف شو و ره طلب به معروف آخر
2 چون باز سفید دست سلطانی تو ویرانه چه میکنی تو چون کوف آخر
1 ای مرغ عجب! ستارگان چینهٔ تست از روز الست عهد دیرینهٔ تست
2 گر جام جهان نمای میجویی تو در صندوقی نهاده در سینهٔ تست
1 گه در غم روزگار و گه در قهری از هرچه در اوفتادهای بیبهری
2 ای طوطی جان! چه میکنی در شهری کانجا ندهندت شکری بیزهری
1 ای جان! چو تو از عالم بیچون آیی در حسن ز هرچه هست افزون آیی
2 در پردهٔ نفس ماندهای صبرم نیست تا آنچه توئی ز پرده بیرون آیی
1 ای روح! درین عالم غربت چونی بیآنهمه پایگاه و رتبت چونی
2 سلطانِ جهانِ قدس بودی، اکنون در صحبتِ نفس شوم صحبت چونی
1 ای باز خرد! مباش گمراه آخر بازآی به سوی ساعدِ شاه آخر
2 تو یوسفِ مصرِ قدسی ای جان عزیز! تا کی باشی در بن این چاه آخر
1 ای جانِ شریف! ترک این دنیی گیر وز جسم ره عالم پر معنی گیر
2 ای جوهر پاک! قیمت خود بشناس بگذر ز ملا و ملأِ اعلی گیر
1 ای بلبل روح چند باشی مگسی پَر باز کُن و به عرش رو در نَفَسی
2 تا کی بستهٔ پالان آخر پالان نتوان نهاد بر مرغ کسی
1 بر جان و تنِ بیش بها میگریم بر فرقتِ این دو آشنا میگریم
2 ای جان و تنِ به یکدگر یافته انس بر روز جدائی شما میگریم