ای آن که به قدر از عطار نیشابوری مختارنامه 13
1. ای آن که به قدر برتر از افلاکی
میپنداری کانچه تویی از خاکی
...
1. ای آن که به قدر برتر از افلاکی
میپنداری کانچه تویی از خاکی
...
1. ای آن که در این ره صفتاندیش نهای
بیخویشتنی که عالم خویش نهای
...
1. چیزی که تویی زین تن مسکین تو نهای
زین هشت پسین و چار پیشین تو نهای
...
1. بندیش که بر زمین نهای آن که تویی
واجرام فلک نشین نهای آن که تویی
...
1. ای وهم و خیال و حسِّ تو رهزن تو
بشناس که نیست جان تو در تن تو
...
1. آن ذات که جسم و جوهرش اسم بود
در جسم مدان که قابل قسم بود
...
1. گر مرغِ دلت کارِ روش ساز کند
دُرج دل تو خزینهٔ راز کند
...
1. ای بس که فلک در صف انجم گردد
تا یک مردم تمام مردم گردد
...
1. جانی که به نورِ حق ندارد امّید
در عالم اوهام بماند جاوید
...
1. جانی که نهفت زنگ دنیی او را
روشن نکند صیقل معنی او را
...
1. هر دیده که راه بینشانی نشناخت
در پرده بماند و زندگانی نشناخت
...
1. گر نفس تو بسملی شود تا دانی
سر تا پایت دلی شود تا دانی
...