جانا ز غم عشق تو از عطار نیشابوری مختارنامه 49
1. جانا ز غم عشق تو جانم خون شد
هر دم ز تو دردی دگرم افزون شد
...
1. جانا ز غم عشق تو جانم خون شد
هر دم ز تو دردی دگرم افزون شد
...
1. تا شد دلم از بوی می عشق تو مست
هم پرده دریده گشت و هم توبه شکست
...
1. با هستی خویش داوری خواهم کرد
وز هر موئی نوحهگری خواهم کرد
...
1. جانا چو ره تو راه ذُلّ و عِزْ نیست
کاریست که کار قادر و عاجز نیست
...
1. در بحر فنا به آب در خواهم شد
چون سایه به آفتاب در خواهم شد
...
1. بنگر که چه غم بیتو کشیدم آخر
تا نیست شدم بیارمیدم آخر
...
1. در عشق نشان و خبر من برسید
وز گریهٔ خونین جگر من برسید
...
1. دل از طمع خام چنان بریان شد
از آتش شوقی که چنان نتوان شد
...
1. هر لحظه دهد عشق توام سرشوئی
تا من سر و پای گم کنم چون گوئی
...
1. گفتم: ز فناء خود چنانم که مپرس
گفتا:به بقائیت رسانم که مپرس
...
1. هر لحظه ز عشق در سجودی دگرم
وندر پس پرده غرق جودی دگرم
...
1. سر تا پایم نقطهٔ آرام کنید
وانگاه فنای مطلقم نام کنید
...