صد دریا نوش کرده از عطار نیشابوری مختارنامه 1
1. صد دریا نوش کرده اندر عجبیم
تا چون دریا از چه سبب خشک لبیم
...
1. صد دریا نوش کرده اندر عجبیم
تا چون دریا از چه سبب خشک لبیم
...
1. این سودایی که میدواند ما را
هرگز نتوان نشاند این سودا را
...
1. زین بحر که در سینهٔ ما پیدا گشت
از پرتو آن چشم جهان بینا گشت
...
1. دل گفت که ما چو قطرهای مسکینیم
در عمر کجا کنار دریا بینیم
...
1. تا چشم دلم به نور حق بینا گشت
در دیدهٔ او دو کون ناپیدا گشت
...
1. هر دم که دلم به فکر در کار آید
هر ذرّهٔ دل منبعِ اسرار آید
...
1. در قعرِ دلِ خود سفرم میباید
در عالمِ کل یک نظرم میباید
...
1. عمری به امید در طلب بنشستیم
در فکرت کار روز و شب بنشستیم
...
1. آن قطره که آب جمله از دریا خورد
پنهان شد اگرچه عالمی پیدا خورد
...
1. هر گه که دلم ز پرده پیدا آید
عالم همه در جنبش و غوغا آید
...
1. در عالمِ پُر علم سفر خواهم کرد
وز عالم پُر جهل گذر خواهم کرد
...
1. از بس که دلم در بُنِ این قلزم گشت
یک یک مویش زِ شور چون انجم گشت
...