1 ای غیر تو درهمه جهان موئی نه جز روی تو در همه جهان روئی نه
2 از هر سوئی که بنگرم، در دو جهان آن سوی توئی ولیکن آن سوئی نه
1 کس نیست که در دو کون ما دون تونیست مستغرق آن حضرت بی چون تو نیست
2 نی نی تا کی ز کون و حضرت گفتن بیرون تو هرچه هست بیرون تو نیست
1 ای پیش تو صد هزار جان یک سرِموی در قرب تو هفت آسمان یک سرِ موی
2 چون یک سرِ موی از دو جهان نیست پدید جز تو نبود در دو جهان یک سرِ موی
1 در وصف تو عقل و دانش مانرسد یک قطره به گرد هفت دریا نرسد
2 چون هژده هزار عالم آنجا که توئی پَرِّ مگسی بود، کس آنجانرسد
1 در معرفت تو دم زدن نقصان است زیراکه ترا هم به تو بتوان دانست
2 خورشید که روشن است بینائی او در ذات تو چون صبحدمش تاوان است
1 گردون زتو، بی سر و بنی بیش نبود وین هر دو جهان، از تو،تنی بیش نبود
2 گفتند بسی از تو بزرگان جهان اما همه بیشک سخنی بیش نبود
1 یک لحظه که در گفت و شنید آئی تو صد عالم بسته را کلید آئی تو
2 چیزی که پدید نیست،آن پنهان است پیداتر از آنی که پدید آئی تو
1 بی تو به وجود آرمیدن نتوان با تو به جز از عدم گزیدن نتوان
2 کاریست عجب، در تو رسیدن نتوان وانگه ز تو یک لحظه بریدن نتوان
1 از بس که در انتظار تو گردون گشت تا روز همه شب،ز شفق، در خون گشت
2 چون راه نیافت از پس و پیش به تو در خویش به صد هزار قرن افزون گشت
1 در مُلکتِ تو نیست دویی، ای همه تو ملک تو یکی است معنوی،ای همه تو
2 در سِرُّ السِّرِ جان ما میدانی کان کُنْه که جان راست تویی، ای همه تو