4 اثر از بلبل نامه عطار نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر بلبل نامه عطار نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار عطار نیشابوری / بلبل نامه عطار نیشابوری

بلبل نامه عطار نیشابوری

1 نسیم صبحدم آمد به گلشن به چشمش گلش آمد همچو گلخن

2 گل از بلبل بکلی دست شسته دریده پیرهن در خون نشسته

3 هزاران خار در پا دست در گل فراق بلبلش بنشسته در دل

4 چو سرو اندر چمن افتان و خیزان به زاری زار می‌گفت ای عزیزان

1 چو می‌رفتند بر بالای کهسار نسیم صبحدم آمدبه گلزار

2 به دامانش بزد بلبل به دستان ز بهر دلستان آن هر دو دستان

3 نسیم صبحدم را گفت برخیز برو در دامن معشوقم آویز

4 بگو با من ترا آرام چونست مرا بی تو جگر یک قطره خونست

1 به گل بلبل همی گفت ای دل افروز چراغ مهربانی را برافروز

2 بیا کامشب شب ناز و نیاز است چو زلف ماهرویان شب دراز است

3 غنیمت دان شبی با یار تا روز به هم گفتن بسی اسرار جان سوز

4 دو یار مهربان چون راز گویند حکایتهای رفته باز گویند

1 سلیمان چون ز بلبل قصه بشنید بسی اندر فراق گل بنالید

2 پس آنگه گفت مرغان هوا را که غیبت بود از بلبل شما را

3 هر آنکس کو رود تنها به قاضی ز قاضی خرم آید گشته راضی

4 سخن گفت برابر اتفاق است به غیبت ماجرا کردن نفاقست

1 روان شد باز تند و تیز منقار بخون بلبل زار کم آزار

2 به زهر آلوده کرده تیغ و چنگال به هیبت بازگسترده پر و بال

3 بساط خدمت سلطان ببوسید ز سر تا پای خود جوشن بپوشید

4 چنان مستغرق فرمان شه شد بجای پا سرش بر خاک ره شد

1 بدو گفت ای تو هم نیش و توهم نوش بمن رسوای عالم پرده درپوش

2 چه کردی لطف و بنمودی بزرگی چو شیران رحم کن بگذر ز گرگی

3 مرا بگذار تا بهر سلیمان بسازم تحفهٔ مدح از دل و جان

4 که شرط مرد دانا این چنین است به هر کاری که باشد پیشه این است

1 به بلبل گفت بشنو تا چه گویم حدیثی خوش گذشته باز جویم

2 جوانان گر ببوسند دست پیران به پیری پای بوسندش امیران

3 چو می‌نامد به صد لطف و به صد ناز چو ترکان یا ز تندی کرد آغاز

4 بزد چنگال و او را در هوا برد به چنگالش دو سه نوبت بیفشرد

1 بیا ای مرغ نابالغ کجائی ز عمر نازنین غافل چرائی

2 دریغا برگ عمرت رفت بر باد دمی ناکرده خود را از جهان شاد

3 اگر پرت بدی یعنی که دانش اگر بالت بدی یعنی که بینش

4 بپری تا درخت جاودانی وگرنه تا ابد اینجا بمانی

1 شنیدی قصهٔ هاروت و ماروت که بودند خادم درگاه لاهوت

2 از اول بر فلک بودند فرشته شدند آخر چو دیو از غم سرشته

3 ز حرص و آز و شهوت دور بودند ز مستی بی خبر مستور بودند

4 چوآدم را به عالم می‌فرستاد بجان هردوشان آتش درافتاد

1 به توفیق خدای صانع پاک که دانش می‌دهد بر ملک و افلاک

2 ز بلبل نامه بیتی چند گویم چو آب رفته باز آمد به جویم

3 قلم برگیر و راز دل عیان کن سرآغازش به نام غیب دان کن

4 خداوندی که جز وی کس نشاید که تا بر بندگان روزی گشاید

آثار عطار نیشابوری

4 اثر از بلبل نامه عطار نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر بلبل نامه عطار نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.