نسیم صبحدم آمد از عطار نیشابوری بلبل نامه 13
1. نسیم صبحدم آمد به گلشن
به چشمش گلش آمد همچو گلخن
...
1. نسیم صبحدم آمد به گلشن
به چشمش گلش آمد همچو گلخن
...
1. چو باز آمد به درگاه سلیمان
صف اندر صف کشیده جمله مرغان
...
1. سلیمان گفت ای مرغ سخندان
چرا می میخوری مانند رندان
...
1. شنیدی قصهٔ هاروت و ماروت
که بودند خادم درگاه لاهوت
...
1. جوابش داد بلبل کای پیمبر
شراب ما ندارد جام و ساغر
...
1. از آن یک جرعه میدادند به منصور
اناالحق گفت و عالم کرد پر شور
...
1. سلیمان چون ز بلبل قصه بشنید
بسی اندر فراق گل بنالید
...
1. شبی موشی طلب میکرد روزی
چو موران پا نهاده بهر روزی
...
1. مگر بیهوده هان ای موش خاموش
چو افتادی در آتش در همی جوش
...
1. به دیوان آمدند مرغان چو دیوان
همی کردند پر از آشوب دیوان
...
1. جوابش داد و گفت ای چشمهٔ نور
ز رخسار تو بادا چشم بد دور
...
1. تو سیمرغی و یک مرغت هنر نیست
چو مرغان اندرین راهت گذر نیست
...