3 اثر از بخش نوزدهم در الهی نامه عطار نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر بخش نوزدهم در الهی نامه عطار نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.

بخش نوزدهم در الهی نامه عطار نیشابوری

1 چنین کردند اصحاب ولایت ز لفظ جعفر صادق روایت

2 که ویرانیست این دنیای مردار وزو ویران ترست آن دل بصد بار

3 که او ویرانهٔ دنیا گزیند که تا در مسند دنیا نشیند

4 ولیکن هست عُقبی جای معمور وزو معمورتر آن دل که از نور

1 نوشته در قصص اینم عیان بود که ابرهیمِ پیغامبر چنان بود

2 که بودی چل هزارش از غلامان سگی آن هر غلامی را بفرمان

3 قلاده جمله را زرّین ولیکن شمار گوسفندش نیست ممکن

4 ملایک چشم بر کارش گشادند ز کارش در گمانی اوفتادند

1 مگر روح الله آن شمع دلفروز بگورستان گذر می‌کرد یک روز

2 ز گوری نالهٔ آمد بگوشش دل از زاریِ آن آمد بجوشش

3 دعا کرد آن زمان تا حق تعالی بیک دم زنده کردش چون خیالی

4 یکی پیر خمیده چون کمانی سلامش گفت و ساکن شد زمانی

1 بزرگی بود می‌گفت و شنود او بسی گرد جهان گردیده بود او

2 یکی گفتش که ای دانای دمساز کرا دیدی کزو گوئی سخن باز

3 چنین گفت او که گشتم هفت اقلیم ندیدم در جهان جز یک کس و نیم

4 یکی آن بود مانده در پسی او که نه نیک و نه بد گفت از کسی او

1 پسر را گفت حلّاج نکوکار بچیزی نفس را مشغول میدار

2 وگرنه او ترا معزول دارد بصد ناکردنی مشغول دارد

3 که تو در ره نهٔ مرد قوی ذات که تنها دم توانی زد بمیقات

4 ترا تا نفس می‌ماند خیالی بوَد در مولشش دایم کمالی

1 ششم فرزند آمد دل پر اسرار ز الماس زبان گشته گهربار

2 پدر را گفت آن خواهم همیشه که باشد کیمیا سازیم پیشه

3 اگر یابم بعلم کیمیا راه شوند از من جهانی کیمیا خواه

4 گر آن دولت بیابم دین بیابم که چون آن یک دهد دست این بیابم

1 پدر گفتش که حرصت غالب آمد دلت زان کیمیا را طالب آمد

2 چه خواهی کرد دنیای دَنی را سرای مَکر و جای دشمنی را

3 که دنیا هست زالی هفت پرده برای صیدِ تو هر هفت کرده

4 همی بینم ز حرصت رفته آرام بیارام ای چو مرغ افتاده در دام

1 عطا گفتست آن مرد خراسان که حیوانیست با صد کوه یکسان

2 پس کوهی که آن را قاف نامست مگر آنجایگه او را مقامست

3 بر او هفت صحرا پر گیاهست پس او هفت دریا پیش راهست

4 در آنجا هست حیوانی قوی تن که او را نیست کاری جز که خوردن

1 چنین گفتست آن پاکیزه گوهر که دینی دوست از سگ هست کمتر

2 چو مرداریست این دنیای غدّار سگان هنگامه کرده گردِ مردار

3 چو سگ زان سیر شد بگذارد آنرا که تا یک سگ دگر بردارد آنرا

4 ذخیره نهد او از هیچ روئی نیندیشد ز فردا نیز موئی

1 چنین نقلست در توراة کان کس که او غیبت کند، آنگاه ازان پس

2 ازان توبه کند، آخر کسی اوست که در صحن بهشتش ره دهد دوست

3 وگر خود توبه نکند اوّلین کس که در دوزخ رود او باشد و بس

4 اگر تیغ زبانش چون زبانه شود چون رمحِ خطّی راست خانه

آثار عطار نیشابوری

3 اثر از بخش نوزدهم در الهی نامه عطار نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر بخش نوزدهم در الهی نامه عطار نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.