ششم فرزند آمد دل از عطار نیشابوری الهی نامه 1
1. ششم فرزند آمد دل پر اسرار
ز الماس زبان گشته گهربار
...
1. ششم فرزند آمد دل پر اسرار
ز الماس زبان گشته گهربار
...
1. پدر گفتش که حرصت غالب آمد
دلت زان کیمیا را طالب آمد
...
1. عطا گفتست آن مرد خراسان
که حیوانیست با صد کوه یکسان
...
1. مگر روح الله آن شمع دلفروز
بگورستان گذر میکرد یک روز
...
1. چنین گفتست نوشروانِ عادل
که گر میری ز درویشی قاتل
...
1. چنین دادست صاحب شرع فتوی
که هر کو یک سخن گوید ز دنیی
...
1. چنین گفتست آن پاکیزه گوهر
که دینی دوست از سگ هست کمتر
...
1. چنین گفتست عبّاسه که دینی
چو مُرداریست در گلخن بمعنی
...
1. چنین کردند اصحاب ولایت
ز لفظ جعفر صادق روایت
...
1. مگر یحیی معاذ آن مردِ محرم
براهی بر دهی بگذشت خرّم
...
1. یکی پرسید ازان دانای فتوی
که چه بهتر بوَد از مالِ دنیی
...
1. یکی شه زادهٔ خورشید فر بود
که بینائی دو چشم پدر بود
...