3 اثر از بخش نوزدهم در الهی نامه عطار نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر بخش نوزدهم در الهی نامه عطار نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.

بخش نوزدهم در الهی نامه عطار نیشابوری

1 ششم فرزند آمد دل پر اسرار ز الماس زبان گشته گهربار

2 پدر را گفت آن خواهم همیشه که باشد کیمیا سازیم پیشه

3 اگر یابم بعلم کیمیا راه شوند از من جهانی کیمیا خواه

4 گر آن دولت بیابم دین بیابم که چون آن یک دهد دست این بیابم

1 پدر گفتش که حرصت غالب آمد دلت زان کیمیا را طالب آمد

2 چه خواهی کرد دنیای دَنی را سرای مَکر و جای دشمنی را

3 که دنیا هست زالی هفت پرده برای صیدِ تو هر هفت کرده

4 همی بینم ز حرصت رفته آرام بیارام ای چو مرغ افتاده در دام

1 عطا گفتست آن مرد خراسان که حیوانیست با صد کوه یکسان

2 پس کوهی که آن را قاف نامست مگر آنجایگه او را مقامست

3 بر او هفت صحرا پر گیاهست پس او هفت دریا پیش راهست

4 در آنجا هست حیوانی قوی تن که او را نیست کاری جز که خوردن

1 مگر روح الله آن شمع دلفروز بگورستان گذر می‌کرد یک روز

2 ز گوری نالهٔ آمد بگوشش دل از زاریِ آن آمد بجوشش

3 دعا کرد آن زمان تا حق تعالی بیک دم زنده کردش چون خیالی

4 یکی پیر خمیده چون کمانی سلامش گفت و ساکن شد زمانی

1 چنین گفتست نوشروانِ عادل که گر میری ز درویشی قاتل

2 ترا بهتر بوَد آن زخمِ شمشیر که از نان فرومایه شوی سیر

3 مشو با اهلِ دنیا در ستیزه که مرداریست و مشتی کِرم ریزه

4 بیک ره اهلِ دنیا در ریاست چو کِرمانند در عین نجاست

1 چنین دادست صاحب شرع فتوی که هر کو یک سخن گوید ز دنیی

2 به پانصد سال ره کانرا شمارست ز جنّت دور افتد، این چه کارست

3 ز دنیا یک سخن، خود چون بوَد آن که گر افزون بود افزون بود آن

4 کسی کو عمر در دنیی بسر برد قوی مردی بوَد، در دین اگر مُرد

1 چنین گفتست آن پاکیزه گوهر که دینی دوست از سگ هست کمتر

2 چو مرداریست این دنیای غدّار سگان هنگامه کرده گردِ مردار

3 چو سگ زان سیر شد بگذارد آنرا که تا یک سگ دگر بردارد آنرا

4 ذخیره نهد او از هیچ روئی نیندیشد ز فردا نیز موئی

1 چنین گفتست عبّاسه که دینی چو مُرداریست در گلخن بمعنی

2 چو زین مردار شیران سیر خوردند پلنگان آمدند و قصد کردند

3 پلنگان چون بخوردند و رمیدند سگان کُرد و گرگان در رسیدند

4 چو اندک چیز از وی بر سر آمد کلاغ از هر سوئی جوقی درآمد

1 چنین کردند اصحاب ولایت ز لفظ جعفر صادق روایت

2 که ویرانیست این دنیای مردار وزو ویران ترست آن دل بصد بار

3 که او ویرانهٔ دنیا گزیند که تا در مسند دنیا نشیند

4 ولیکن هست عُقبی جای معمور وزو معمورتر آن دل که از نور

1 مگر یحیی معاذ آن مردِ محرم براهی بر دهی بگذشت خرّم

2 یکی گفتش که هست این ده دهی خوش زبان بگشاد یحیی همچو آتش

3 کزین خوشتر دل مردیست بالغ که هست او از ده خوش سخت فارغ

آثار عطار نیشابوری

3 اثر از بخش نوزدهم در الهی نامه عطار نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر بخش نوزدهم در الهی نامه عطار نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.