3 اثر از بخش سیزدهم در الهی نامه عطار نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر بخش سیزدهم در الهی نامه عطار نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.

بخش سیزدهم در الهی نامه عطار نیشابوری

1 رسید اسکندر رومی بجائی طلب می‌کرد از آنجا آشنائی

2 که تا چیزی ز حکمت یاد گیرد ز شاگردی یکی اُستاد گیرد

3 رهت علمست اگر شاه جهانی تو ذوالقرنین گردی گر بدانی

4 بدو گفتند اینجا هست مردی که در دین نیست او را هم نبردی

1 حریصی در میان مست و هشیار بسی جان کند و هم کوشید بسیار

2 بروز و شب زیادت بود کارش که تا دینار شد سیصد هزارش

3 فزون از صد هزارش بود املاک فزون از صد هزارش نقد در خاک

4 فزون از صد هزار دیگرش بود که پیش مردمان کشورش بود

1 پیمبر در شب معراج ناگاه یکی دریای اعظم دید در راه

2 ملایک گردِ آن استاده خَیلی گشاده هر یکی از دیده سَیلی

3 پیمبر گفت ای پاکان بیکبار چرا گرئید پیوسته چنین زار

4 ز غیب الغیب چون فرمان بدادند زبان در پیشِ پیغامبر گشادند

1 مگر شد آشکارا قحط سالی به پیش خلق آمد تنگ حالی

2 سراسیمه جهانی خلقِ محبوس شدند از بهرِ باران پیشِ طاوس

3 که باران می‌نیاید آشکارا دعائی کن زحق در خواه ما را

4 پس آنگه گفت طاوس ای عزیزان نگردد ابر بر بیهوده ریزان

1 پدر گفتش امل چون غالب آمد دلت عمر ابد را طالب آمد

2 از آنی آبِ حیوان را خریدار که جانت را امل آمد پدیدار

3 اگر یک ذره نور صدق هستت امل باید که گردد زیرِ دستت

1 چو از بوزرجمهر افتاد در خشم دل کسری، کشیدش میل در چشم

2 معمایی فرستادند از روم که گر آنجا کنند این راز معلوم

3 خراجش می‌فرستیم واگرنه جفا بیند ز ما چیزی دگر نه

4 حکیمان را بهم بنشاند کسری کسی زیشان نشد آگاهِ معنی

1 حکیمی بود کامل مرزبان نام که نوشروان بدو بودیش آرام

2 پسر بودش یکی چون آفتابی بهر علمی دلش را فتح بابی

3 سفیهی کُشت ناگه آن پسر را بخَست از درد جان آن پدر را

4 مگر آن مرزبان را گفت خاصی که باید کرد آن سگ را قصاصی

1 در آمد چارمین فرزندِ زیبا همه آرام و آسایش سراپا

2 پدر را گفت تا در کایناتم بصد دل طالب آب حیاتم

3 اگر دستم دهد آن آب رَستم وگر نه همچنین بادی بدستم

4 ز شوقم آتشین شد جان ازان آب نه خور دارم بروز و نه بشب خواب

1 چنین گفتست آن دانندهٔ پاک که هر کو در مُقامر خانهٔ خاک

2 چنان در پاک بازی سر بر افراخت که هرچش بود با یک دیده در باخت

3 گرفته توبه کرد و نیز نشکست نه بر بیهوده چشمی داد از دست

4 بتوبه گرچه در پیش صف آید ولی چشم شده کی با کف آید

1 یکی گفتست از اهل سلامت که گر رسوا شود خلق قیامت

2 عجب نیست این عجب آنست دایم که یک تن برهد از چندین مظالم

آثار عطار نیشابوری

3 اثر از بخش سیزدهم در الهی نامه عطار نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر بخش سیزدهم در الهی نامه عطار نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.