3 اثر از بخش نهم در الهی نامه عطار نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر بخش نهم در الهی نامه عطار نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.

بخش نهم در الهی نامه عطار نیشابوری

1 یکی دیوانه می‌ریخت اشکِ بسیار یکی گفتش چرا گرئی چنین زار

2 بگویم، گفت ازانم خون فشانی که تا دل سوزدش بر من زمانی

3 یکی گفتش که او را دل نباشد کسی کین گوید او عاقل نباشد

4 جوابش داد آن دیوانه پیشه که او دارد همه دلها همیشه

1 شقیق بلخی آن شیخ مدرّس مگر می‌گفت در بغداد مجلس

2 سخنها در توکل پاک می‌گفت برفعت برتر از افلاک می‌گفت

3 بمردم گفت در باب توکل قوی باشید و مندیشید از ذُل

4 که من در بادیه دلشاد رفتم توکل کردم و آزاد رفتم

1 نجومی نیک می‌دانست آن شاه شد آگه کو فلان ساعت فلان ماه

2 شود بیچاره در دست بلائی بکرد القصّه او از سنگ جائی

3 چو کرد از سنگ خارا خانهٔ راست نگه دارندهٔ بسیار درخواست

4 چو در خانه شد آن را روزنی دید ز روزن خانه را چون روشنی دید

1 درآمد واسطی را انتباهی بدیوانه ستان در شد بگاهی

2 یکی دیوانهٔ را دید سرمست که گاهی نعره زد گه دست بر دست

3 ز شادی می‌شدی او سرفکنده میان رقص یعنی بر جهنده

4 به پاسخ واسطی گفت ای زره دور میان سخت بندی مانده مقهور

1 مگر سلطانِ دین محمودِ غازی به تیزی با سپه میراند تازی

2 بره در بیوهٔ را دید جائی ببسته رقعهٔ را بر عصائی

3 ز دست ظالمان او داد می‌خواست وزان فریادرس فریاد می‌خواست

4 چو دید آن پیرزن را شاهِ عالی نکردش التفات و رفت حالی

1 چنین گفتست آن پاکیزه ذاتی که گر یابد کسی از حق وفاتی

2 از اول روز ماتم داریش تو دوُم روز و سوُم همداریش تو

3 زماتم تا بهفتم می‌گدازی چو هفتم بگذرد هشتم چه سازی

4 چو آخر روز باید بود تسلیم چه می‌پیچی، در اول گیر تعلیم

1 پدر گفتا که جهلت غالب آمد دلت این جام را زان طالب آمد

2 که تا چون واقف آئی از همه راز شوی برجملهٔ عالم سرافراز

3 چو خود را بر فلک این جاه بینی همه خلق زمین در چاه بینی

4 ز عُجب جاهِ خود از خود شوی پُر بمانی جاودانی در تکبر

1 مگردیوانهٔ شوریده برخاست برهنه بُد ز حق کرباس می‌خواست

2 کالهی پیرهن در تن ندارم وگر تو صبر داری من ندارم

3 خطابی آمد آن بی‌خویشتن را که کرباست دهم اما کفن را

4 زبان بگشاد آن مجنونِ مضطر که من دانم ترا ای بنده پرور

1 سوم فرزند آمد با کمالی پدر را داد حالی شرح حالی

2 که یک جامست در گیتی نمائی من آن خواهم نخواهم پادشائی

3 شنودستم که آن جامی چنانست که در وی هرچه می‌جوئی عیانست

4 اگر باشد بسی سرّ نهانی دهد آن جامت از جمله نشانی

1 مگر بهلول چوبی داشت در دست که بر هر گور می‌زد تا که بشکست

2 بدو گفتند ای مرد پر آشوب چرا این گورها را می‌زنی چوب

3 چنین گفت او که این قومی که رفتند دروغ بی‌عدد گفتند و خفتند

4 گه این گفتی سرای و منظر من گه آن گفتی که اسباب و زر من

آثار عطار نیشابوری

3 اثر از بخش نهم در الهی نامه عطار نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر بخش نهم در الهی نامه عطار نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.