پسر گفتش بگو تا از عطار نیشابوری الهی نامه 1
1. پسر گفتش بگو تا جادوئی چیست
که نتوانم دمی بی شوقِ آن زیست
...
1. پسر گفتش بگو تا جادوئی چیست
که نتوانم دمی بی شوقِ آن زیست
...
1. پدر گنج سخن را کرد در باز
پسر را گفت ای جویندهٔ راز
...
1. حکیم ترمذی کرد این حکایت
ز حال آدم و حوا روایت
...
1. براه بادیه گفت آن یگانه
دو جوی آب سیه دیدم روانه
...
1. بزرگی گفت چون یوسف چنان خواست
که خود با ابن یامین دل کند راست
...
1. نشسته بود ایاز و شاه پیروز
ایازش پای میمالید تا روز
...
1. یکی صاحب جمال دلستان بود
که از رویش عرق بر بوستان بود
...
1. در آن ساعت که محمود جهاندار
برون میرفت ازدنیای غدّار
...
1. ببریدند دزدی را مگر دست
نزد دَم دستِ خود بگرفت و برجست
...
1. تو نشنیدی که پرسیدند از ماه
که تو چه دوست تر داری درین راه
...
1. رفیقی گفت با مجنون گمراه
که لیلی مُرد گفت الحمدلله
...
1. کسی پرسید از ابلیس کای شوم
چو ملعونی خویشت گشت معلوم
...