4 اثر از قصاید در دیوان اشعار عطار نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار عطار نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.

قصاید در دیوان اشعار عطار نیشابوری

1 هر دل که در حظیرهٔ حضرت حضور یافت سرش سریر خود ز سرای سرور یافت

2 طیار گشت در افق غیب تا ابد هر کو ازین سرای حوادث عبور یافت

3 از قرص مهر و گردهٔ مه کم نواله کن زیرا که آن زوال گرفت این کسور یافت

4 همکاسهٔ تو خوان فلک گشت همچو زر هر شب سیاه کاسگی او ظهور یافت

1 غره مشو گر ز چرخ کار تو گردد بلند زانکه بلندی دهد، تا بتواند فکند

2 چون برسد آفتاب در خط نصف‌النهار سر سوی پستی نهد تا که در افتد به بند

3 واقعهٔ آدمی هست طلسمی عجب کیست کزین درد نیست سوخته و مستمند

4 هر که به بندی درست دم نزند جز به درد وای که از فرق توست تا به قدم بندبند

1 جانم ز سر کون به سودا در اوفتاد دل زو سبق ببرد و به غوغا در اوفتاد

2 از بس که من به فکر ز پای آمدم به سر پایم زدست رفت و سر از پا در اوفتاد

3 چون آب این حدیث ز بالای سرگذشت آتش همی به جان و دل ما دراوفتاد

4 چون دل زهر کرده بدو هرچه گفته بود بادی به دست دید به سودا دراوفتاد

1 هرکه بر پستهٔ خندان تو دندان دارد جان کشد پیش لب لعل تو گر جان دارد

2 شکر و پستهٔ خندان تو می‌دانی چیست چشم سوزن که درو چشمهٔ حیوان دارد

3 هرکه را پستهٔ خندان تو از دیده بشد دیده از پستهٔ خندان تو گریان دارد

4 لب خندان تو از تنگ دلی پر نمک است که بسی زیر نمک پستهٔ خندان دارد

1 دم عیسی است که بوی گل تر می‌آرد وز بهشت است نسیمی که سحر می‌آرد

2 یا نه زان است نسیم سحر از سوی تبت کاهویی آه دل سوخته‌بر می‌آرد

3 یا صبا رفت و صف مشک ختن بر هم زد نافهٔ مشک مدد از گل تر می‌آرد

4 یا نه بادی است که از طرهٔ مشکین بتی به بر عاشق شوریده خبر می‌آرد

1 ای پرده‌ساز گشته درین دیر پرده در تا کی چو کرم پیله نشینی به پرده در

2 چون کرم پیله پرده خود را کند تمام زان پرده گور او کند این دیر پرده در

3 چون وقت کار توست چه غافل نشسته‌ای برخیز و وقت کار غم خویشتن بخور

4 چون کرم پیله بر تن خود بیش ازین متن خرسند گرد و رنج جهان بیش ازین مبر

1 ای چراغ خلد ازین مشکوةمظلم کن کنار تو شوی نور علی نور که لم تمسسه نار

2 نیل برکش چشم بد را و سوی روحانیان پای کوبان دسته گل بر برین نیلی حصار

3 قدسیان دربند آن تا کی برآیی زین نهاد تو هنوز اندر نهاد خویشی آخر شرم دار

4 گر غریب از شهریی کی ره بری سوی دهی چون بماندی در غریبی شهر بند پنج و چار

1 ای در غرور نفس به سر برده روزگار برخیز و کارکن که کنون است وقت کار

2 ای دوست ماه روزه رسید و تو خفته‌ای آخر ز خواب غفلت دیرینه سر برآر

3 سالی دراز بوده‌ای اندر هوای خویش ماهی خدای را شو و دست از هوا بدار

4 پنداشتی که چون نخوری روزهٔ تو آنست بسیار چیز هست جز این شرط روزه‌دار

1 دلا گذر کن ازین خاکدان مردم خوار که دیو هست درو بس عزیز و مردم خوار

2 همان به است که شیران ز بیشه برنایند که گربگان تنک‌روی می‌کنند شکار

3 همان به است که بازانش پر شکسته بوند ز عالمی که کلنگش بود قطار قطار

4 همان به است که گل زیر غنچه بنشیند که وقت هست که سر تیزیی نماید خار

1 آنچه در قعر جان همی‌یابم مغز هر دو جهان همی‌یابم

2 وانچه بر رست از زمین دلم فوق هفت آسمان همی‌یابم

3 در رهی اوفتاده‌ام که درو نه یقین نه گمان همی‌یابم

4 روز پنجه هزار سال آنجا همچو باد وزان همی‌یابم

آثار عطار نیشابوری

4 اثر از قصاید در دیوان اشعار عطار نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار عطار نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.