50 اثر از غزلیات در دیوان اشعار اسیری لاهیجی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار اسیری لاهیجی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی

غزلیات در دیوان اشعار اسیری لاهیجی

1 تا نقاب از مه رخسار تو برداشت صبا یافت از پرتو حسن تو جهان نور و صفا

2 از تجلی جمال تو دل و جان جهان مست و لایعقل و شیداست زهی حسن لقا

3 جز جمالی که بهر لحظه نماید رخ دوست نیست درد دل ما را بجهان هیچ دوا

4 بیخود از باده عشقند چه هشیار و چه مست همه مست می وصلند چه شاه و چه گدا

1 پیش از بنای دیر جهان دیر سال‌ها با دوست بوده‌ایم به انواع حال‌ها

2 سرخوش ز جام وصل و در آغوش یار خود بودیم بی‌جفای رقیب و ملال‌ها

3 معشوق را به ما نظری عاشقانه هست ورنه چرا کند همه غنج و دلال‌ها

4 در هر لباس روی نماید به دلبری گر شرح عشوه‌هاش بگویم فیال‌ها

1 عاشق ورند و بیخودم تن تللا تلا تلا مست شراب سرمدم تن تللا تلا تلا

2 ساقی جام وحدتم مست مدام حیرتم نیست خبر ز کثرتم تن تللا تلا تلا

3 از خم اوست جوش ماو ز می او خروش ما مست ازوست هوش ما تن تللا تلا تلا

4 عاشق روی دوستم واله حسن اوستم مغز شدم نه پوستم تن تللا تلا تلا

1 ساقی بده می که بود مستیش فنا تا وارهاندم ز خمار منی و ما

2 زان باده که چون که بنوشیم جرعه فارغ کند ز غصه دنیا و دین مرا

3 از جام عشق جمله جهان مست و بیخودند رقاص و کف زنان همه گویند تن تلا

4 پر شد زیار عرصه کونین و همچنان بی دیده در طلب که کجا جویمش کجا

1 از خود فنا نگشته نیابی بحق بقا فانی شدن ز خویش بود حال اولیا

2 تا نقش غیر پاک نشویی ز لوح دل کی در حریم وصل شود جانت آشنا

3 جانهای بیدلان زده آتش بهر دو کون از شوق روی دلبر بی چون بی چرا

4 طی کرد راه و زود بمطلوب خود رسید هر کو بصدق در ره عشقش نهاد پا

1 دو عالم خواه زیر و خواه بالا همه آئینه حقاست تعالی

2 وجود جمله موجودات از تو تو ظاهر در همه جل و جلالا

3 یکی ذاتست ظاهر خواه باطن یکی هستی است ز اسفل تا باعلا

4 چنان کز بحر صد موجی برآید همان دریاست این گفتم مثالا

1 ای روی چو خورشیدت تابان ز همه اشیا ز آئینه هر ذره حسن رخ تو پیدا

2 از پرتو روی تو پیداست همه عالم وز مهر جمال تو ذرات جهان شیدا

3 در آینه رویت شد جمله جهان ظاهر هم مظهر حسن تست گر صورت و گر معنی

4 از نور رخت روشن گر کعبه و گر مسجد وز کفر خم زلفت پیداست کلیساها

1 می نماید هر زمان حسن دگر دلدار ما تا نباشد جز طلبکاری بعالم کار ما

2 در حقیقت شد بهشت عاشقان دیدار دوست جز وصال و فرقت او نیست نور و نارما

3 حسن او پیداست ما محجوب هستی خودیم شد حجاب روی جانان پرده پندار ما

4 در لباس هر چه بینی آن پری رورو نمود نیست عالم غیر مرآت جمال یار ما

1 تا جان مرا شد بغم عشق تولا کردم ز قرار و خرد و صبر تبرا

2 با چاشنی عشق برابر نتوان کرد نه آرزوی دنیی و نه لذت عقبی

3 در هر دو جهان از هوس دیدن رویت عاشق نکند جز بسر کوی تومأوی

4 ذرات دو عالم همه مست می عشقند در بزم شهود تو نه ادناست نه اعلا

1 جمال یار می بینم ز روی صورت و معنی که پیش چشم مجنونست عالم سربسر لیلی

2 چو شد مشهور در عالم جمال یار و عشق ما چرا افسانه میگوید کسی از وامق و عذرا

3 بعالم کی بدی نام و نشان عالم و آدم اگر از پرده هر دو نبودی حسن تو پیدا

4 کجا حسن دل افروز تو دیدی عاشق بیدل اگر لطف تو نگشودی نقاب از روی جان افزا

آثار اسیری لاهیجی

50 اثر از غزلیات در دیوان اشعار اسیری لاهیجی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار اسیری لاهیجی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی