اسیری لاهیجی

صفحه 1 از 7
7 اثر از اسرار الشهود اسیری لاهیجی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر اسرار الشهود اسیری لاهیجی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
خانه / اسیری لاهیجی / اسرار الشهود

اسرار الشهود اسیری لاهیجی

1 هست بسم اللّه الرحمن الرحیم مصحف آیات اسرار قدیم

2 نام حق سر دفتر هر دفتر است آنچه بی نام خ دایست ابتر است

3 افتتاح نامها از نام او هر دو عالم جرعه نوش از جام او

4 حمد بی علت خدا را لایقست علت و معلول بروی عاشقست

1 یا الهی انت منان الکریم صاحب الاکرام و المن العظیم

2 تا بکی باشم ز دیدارت جدا روی بنما تا کنم جان را فدا

3 باده ای ده کز خودم سازد خلاص تا در آیم بی خبر در بزم خاص

4 باز کن آخر در میخانه را در ببند این خانۀ افسانه را

1 آن حبیب خاص رب العالمین آن شفیع خلق عالم یوم دین

2 گشته تابان مهر و مه از روی او منزل جانها خم گیسوی او

3 از جمال اوست عالم را صفا گشته از خوانش دو گیتی بانوا

4 اوست ایجاد جهان را واسطه در میان خلق و خالق ر ابطه

1 ملک دین را آنکه حالی مقتداست زبدۀ اولاد ختم انبیاست

2 آن محمد نام عیسی مرتبت ملک معنی را سلیمان منزلت

3 آمده از غیب نامش نور بخش بوده چون خورشید ذاتش نور بخش

4 باطن او مخزن سرّ علی است قرة العین نبی است و ولی است

1 پاک شو از نخوت و حرص و حسد تا که باشی بندۀ پاک احد

2 از تکبر وز رعونت دور باش تا که گردی زاولیای خواجه تاش

3 هر که از اخلاق بد وارسته شد او به اوصاف نکو پیوسته شد

4 لطف و احسان و کرم را پیشه کن نیکویی کن وز بدی اندیشه کن

1 گر هوای این سفر داری دلا دامن رهبر بگیر و برتر آ

2 خود ارادت ترک عادت می شمر ترک عادت را سعادت می شمر

3 گر ارادت بدو راه طالب است لیک بر دیگر منازل غالب است

4 چون ارادت در درون پیدا شود راه حق را او به جان جویا شود

1 من که بگذشتم ز نقش آب و گل رهروان را بنده ام از جان و دل

2 من که دامن از جهان بر چیده ام عشق اهل دل به جان بگزیده ام

3 من که دارم از همه عالم فراغ مهر کامل کرده ام در سینه داغ

4 من که از سر دو عالم آگهم بر در اهل دلان خاک رهم

1 این حکایت بشنو از پیر و مرید تا که گردی در ار ا د ت بر مزید

2 شیخ دارانی که شیخ فقر بود بو سلیمان نام و قطب عصر بود

3 یک مریدی داشت با صدق و صفا بود احمد نام آن کان وفا

4 اتفاقاً بود روزی مجلسی بو سلیمان حاضر و مردم بسی

1 گر وصال دوست می خواهی بیا بنده شود این خواجۀ دل زنده را

2 خواجۀ دل زنده قطب عالم است مرکز دوران چرخ اعظم است

3 مهدی و هادی ره آن کامل است کز خودی وارسته با حق واصل است

4 ز آفرینش مقصد و مقصود اوست اوست مغز و جمله عالم همچو پوست

1 رهزنان چون رهنما پنداشتی احمد و بوجهل چون هم داشتی

2 اشقیا از اولیا نشناختی دین و دنیا را از آ ن درباختی

3 کرده ای اعمی تر از خود پیر راه لاجرم هرگز ندانی ره ز چاه

4 غول را کردی تصور رهنما تا که گشتی منکر اهل خدا

اسیری لاهیجی

7 اثر از اسرار الشهود اسیری لاهیجی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر اسرار الشهود اسیری لاهیجی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی