1 آتش درد طلب دردل فروز هر چه یابی غیر مطلوبت بسوز
2 بگذر از ناموس در راه طلب لاابالی وار رو در راه رب
3 هر که در راه طلب مردانه است از خیال کفر و دین بیگانه است
4 تا طلب در باطنت ظاهر نشد در بلای عشق جان صابر نشد
1 من که بگذشتم ز نقش آب و گل رهروان را بنده ام از جان و دل
2 من که دامن از جهان بر چیده ام عشق اهل دل به جان بگزیده ام
3 من که دارم از همه عالم فراغ مهر کامل کرده ام در سینه داغ
4 من که از سر دو عالم آگهم بر در اهل دلان خاک رهم
1 اندرین معنی بگویم قصه ای تا برد هر طالبی زو حصه ای
2 داشتم یاری که یار شوق بود عارف حق بین و صاحب ذوق بود
3 در حضر چون جان و تن با هم بدیم در سفر با هم مصاحب می شدیم
4 اتفاقاً سوی تبریز آمد ی م قرب شش ماهی بهم آنجا بدیم
1 زاد راه او فغان و زاریست عزت و دولت همه در خواریست
2 گر تو خواهی دولت دیدار یار باش گریان همچو ابر نوبهار
3 گریه و زاری نشان درد بود هر که سوز و درد دارد مرد بود
4 دیدۀ بی گریه خود ناید به کار ناله و زاریست عاشق را شعار
1 گر وصال دوست می خواهی بیا بنده شود این خواجۀ دل زنده را
2 خواجۀ دل زنده قطب عالم است مرکز دوران چرخ اعظم است
3 مهدی و هادی ره آن کامل است کز خودی وارسته با حق واصل است
4 ز آفرینش مقصد و مقصود اوست اوست مغز و جمله عالم همچو پوست
1 یا الهی انت منان الکریم صاحب الاکرام و المن العظیم
2 تا بکی باشم ز دیدارت جدا روی بنما تا کنم جان را فدا
3 باده ای ده کز خودم سازد خلاص تا در آیم بی خبر در بزم خاص
4 باز کن آخر در میخانه را در ببند این خانۀ افسانه را
1 آن حبیب خاص رب العالمین آن شفیع خلق عالم یوم دین
2 گشته تابان مهر و مه از روی او منزل جانها خم گیسوی او
3 از جمال اوست عالم را صفا گشته از خوانش دو گیتی بانوا
4 اوست ایجاد جهان را واسطه در میان خلق و خالق ر ابطه
1 ملک دین را آنکه حالی مقتداست زبدۀ اولاد ختم انبیاست
2 آن محمد نام عیسی مرتبت ملک معنی را سلیمان منزلت
3 آمده از غیب نامش نور بخش بوده چون خورشید ذاتش نور بخش
4 باطن او مخزن سرّ علی است قرة العین نبی است و ولی است
1 هست بسم اللّه الرحمن الرحیم مصحف آیات اسرار قدیم
2 نام حق سر دفتر هر دفتر است آنچه بی نام خ دایست ابتر است
3 افتتاح نامها از نام او هر دو عالم جرعه نوش از جام او
4 حمد بی علت خدا را لایقست علت و معلول بروی عاشقست
1 نقل آمد از کبار اولیا از سری آن سرور اهل صفا
2 رهنمای سالکان را ه دین آن ولی خاص رب العالمین
3 داشت در بغداد روزی مجلسی جمع گشته خاص و عام آنجا بسی
4 بود او مشغول وعظ و پند خلق بهر حق نه از برای نان و دلق