توئی که به زگل و مشگ از آشفتهٔ شیرازی غزل 1236
1. توئی که به زگل و مشگ رنگ و بو داری
تمام در تو بود جمع گر نکو داری
...
1. توئی که به زگل و مشگ رنگ و بو داری
تمام در تو بود جمع گر نکو داری
...
1. آفت دین و دل و فتنه هر مرد و زنی
آوخ ای غمزه جادو که چه پرمکر و فنی
...
1. چو خم از خون دل در میکشم می
به خون دل به این می بردهام پی
...
1. کو بشیری که بگوید ز سفر میآیی
خرم آن روز که بینم تو ز در میآیی
...
1. ای شه کون و مکان ای علی عمرانی
که گدایان تو را عار بود سلطانی
...
1. زدستم برنمی آید که از پا برکشم خاری
ندارم پا که بگذارم قدم بر طرف گلزاری
...
1. طالع سعدی و کوکب کندم مسعودی
از ایازم برسد عاقبت محمودی
...
1. بمینا ساقیا صهبا نداری
و یا فکر خمار ما نداری
...
1. صبح عید است بده باده مکرر ساقی
تا بری زنگ از این قلب مکدر ساقی
...
1. اگرچه ماه عبادت تو ای مه رجبی
بیا بیا که مرا اصل مایه طربی
...
1. ای دل به هرزه چند در این و آن زنی
خود را به بوی دانه بهر دام افکنی
...
1. رخنه ای شانه در آن زلف پریشان نکنی
تا که صد سلسله را بی سر و سامان نکنی
...