12 اثر از ویس و رامین فخرالدین اسعد گرگانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر ویس و رامین فخرالدین اسعد گرگانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی

ویس و رامین فخرالدین اسعد گرگانی

1 سپاس و آفرین آن پادشا را که گیتی را پدید آورد و ما را

2 بدو زیباست ملک و پادشایی که هر گز ناید از ملکش جدایی

3 خدای پاک و بی همتا و بی یار هم از اندیشه دور و هم ز دیدار

4 نه بتواند مرو را چشم دیدن نه اندیشه درو داند رسیدن

1 کنون گویم ثناهای پیمبر که ما را سوی یزدانست رهبر

2 چو گمراهی ز گیتی سر بر آورد شب بی دانشی سایه بگسترد

3 بیامد دیو و دام کفر بنهاد همه گیتی بدان دام اندر افتاد

4 ز عمری هر کسی چون گاو و خر بود همه چشمی و گوشی کور و کر بود

1 سه طاعت واجب آمد بر خردمند که آن هر سه به هم دارند پیوند

2 از یشانست دل را شاد کامی وزیشانست جان را نیک نامی

3 دل از فرمان این هر سه مگردان اگر شواهی که یابی هر دو گیهان

4 بدین گیتی ستوده زندگانی بدان گیتی نهشت جاودانی

1 چو ایزد بنده ای را یار باشد دو چشم دولتش بیدار باشد

2 ز پیروزی به دست آرد همه کام ز به روزی به چنگ آرد همه نام

3 کجا چیزی بود زیبا و شهوار کجا مردی بود شایستهء کار

4 دهد یزدان بدان بنده سراسر که او باشد بدان هنواره در خور

1 چو سلطان معاصم شاه شاهان چو سلطان معاصم شاه شاهان

2 به شادی دید شهری چون بهاری چو گوهر گرد شهر اندر حصاری

3 خلاف شاه او را کرده ویران کجا ماند خلاف شه به طوفان

4 اگر نه شاه بودی سخن عادل به گاه مهر و بخشایش نکو دل

1 چه خواهی نیک‌تر زین ای صفاهان؟ که گشتی دار ملک شاه شاهان

2 همی رشک آرد اکنون بر تو بغداد که او را نیست آنچ ایزد ترا داد

3 شهنشاهی چو سلطان معظم به پیروزی شه شاهان عالم

4 خداوندی چو بوالفتح مظفر ز سلطان یافته هم جاه و هم فر

1 چو کوس از درگه سلطان بغرّید تو گفتی کوه و سنگ از هم بدرّید

2 به خاور مهر تابان رخ بپوشید به گردون زهره را زهّره بجوشید

3 سپاهی رفت بیرون از صفاهان که صد یک زان ندیدند ایچ شاهان

4 خداوند جهان سلطان اعظم برون رفت از صفاهان شاد و خرم

1 نوشته یافتم اندر سمرها ز گفت راویان اندر خبرها

2 که بود اندر زمانه شهریاری به شاهی کامگاری بختیاری

3 همه شاهان مرو را بنده بودند ز بهر او به گیتی زنده بودند

4 نوشته یافتم اندر سمرها ز گفت راویان خبرها

1 چنان آمد که روزی شاه شاهان که خواندندش همی موبد منیکان

2 بدید آن سیمتن سروِ روان را بت خندان و ماه بانوان را

3 به تنهایی مرُو را پیش خود خواند به سان ماه نو بر گاه بنشاند

4 به رنگ روی آن حور پری‌زاد گل صد برگ یک دسته بدو داد

1 جهان را رنگ و شکل بیشمارست خرد را بافرینش کارزارست

2 زمانه بندها داند نهادن که نتواند خرد آن را گشادن

3 نگر کاین دام طرفه چون نهادست که چونان خسروی دروی فتادست

4 هوا را در دلش چونان بیاراست که نازاده عروسی را همی خواست

فخرالدین اسعد گرگانی

12 اثر از ویس و رامین فخرالدین اسعد گرگانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر ویس و رامین فخرالدین اسعد گرگانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی