کنون از فخرالدین اسعد گرگانی ویس و رامین 1
1. کنون گویم ثناهای پیمبر
که ما را سوی یزدانست رهبر
...
1. کنون گویم ثناهای پیمبر
که ما را سوی یزدانست رهبر
...
1. سپاس و آفرین آن پادشا را
که گیتی را پدید آورد و ما را
...
1. سه طاعت واجب آمد بر خردمند
که آن هر سه به هم دارند پیوند
...
1. چو ایزد بنده ای را یار باشد
دو چشم دولتش بیدار باشد
...
1. چو سلطان معاصم شاه شاهان
چو سلطان معاصم شاه شاهان
...
1. چه خواهی نیکتر زین ای صفاهان؟
که گشتی دار ملک شاه شاهان
...
1. چو کوس از درگه سلطان بغرّید
تو گفتی کوه و سنگ از هم بدرّید
...
1. نوشته یافتم اندر سمرها
ز گفت راویان اندر خبرها
...
1. چنان آمد که روزی شاه شاهان
که خواندندش همی موبد منیکان
...
1. جهان را رنگ و شکل بیشمارست
خرد را بافرینش کارزارست
...
1. چو قدّ ویس بت پیکر چنان شد
که همبالای سرو بوستان شد
...