1 شاها بدان خدای که بر دست قدرتش هفت آسمان چو مهره به دست مشعبدست
2 فرماندهی که در خم چوگان حکم اوست این گویهای زر که بدین سبز گنبدست
3 کین بنده تا ز خدمت بزم تو دور ماند روزی دم خوش از دم او برنیامدست
1 انوری چون خدای راه نمود مصطفی را به نور لوشینا
2 برد قدرش به دولت فرقان پای بر فرق گنبد مینا
3 نور عرشش به عرش سایه فکند چون تجلی به سینهٔ سینا
4 مسکن روح قدس شد دل او نی دل تنگ بوعلی سینا
1 مذلت از طمع خیزد همیشه وجودش در جهان نامنتفع باد
2 طمع آرد به روی مرد زردی که لعنتهای رکنی بر طمع باد
1 کرا عقل باشد زبر دست شهوت چرا زیردستی کند هیچ زن را
2 عیال زن خویش باشد هرآنکس که فرمان بر زن کند خویشتن را
3 ولیکن کسی را که زن شوی باشد کجا درگذارد به گوش این سخن را
1 چون برگهای طوبی طبعم به نام تو یک روی بر ثنا و دگر روی بر دعاست
2 در خاطرم که بلبل بستان نعت تست اطراف باغ عمر ابدالدهر پر نواست
3 با برگ و با نوای چنین بندهای چو من هر روز بینواتر و بیبرگتر چراست
1 مبشر آمد و اخبار فتح ختلان داد نشاط باده کن ای خسرو خراسان شاد
2 درخت رقصکنان گشت و مرغ نعرهزنان چو برد مژدهٔ فتحت به باغ و بستان باد
3 تویی که هرچ بخواهی خدات آن بدهد بدان دلیل کزو هرچه خواستی آن داد
4 تویی که تیغ تو چون سیل خون برانگیزد کنند انجم و ارکان ز روز طوفان یاد
1 بدان خدای که در جست و جوی قدرت او مسافران فلک را قدم بفرسودست
2 به دست احمد مرسل به کافران قریش هزار معجزهٔ رنگ رنگ بنمودست
3 ز ناودان قضا آب حکم بگشادست به لاژورد بقا بام چرخ اندودست
4 کمال لم یزل و ذات لایزالی اوی ز هرچه نسبت نقصان بود برآسودست
1 از آن سپس که به تعریض یک دوبارم رفت که مردمی کن و بخشیده بیجگر بفرست
2 صفی موفق سبعی چو بارها میگفت که گرت هیزم هر روزه نیست خر بفرست
3 شبی به آخر مستی به طیبتش گفتم که آنچه گفتی ار خشک نیست تر بفرست
4 غلام را بفرستاد بامداد پگاه نه زان قبل که ستوری پگاه تر بفرست
1 ای کریمی که در زمین امید هرچه رست از سحاب جود تو رست
2 لغزی گفتهام که تشبیهش هست زاحوال بدسگال تو چست
3 آنچه از پارسی و تازی او چون مرکب کنی دو حرف نخست
4 در مزان هرکه بیندش گوید نامی از نامهای دشمن تست
1 من و نگار من امروز هر دو رگ زدهایم من از حرارت عشق و وی از حرارت تب
2 بزرگ بارخدایی کنی و بفرستی ورا شراب عناب و مرا شراب عنب