دیدهٔ جان بوعلی سینا از انوری ابیوردی مقطع 1
1. دیدهٔ جان بوعلی سینا
بود از نور معرفت بینا
1. دیدهٔ جان بوعلی سینا
بود از نور معرفت بینا
1. انوری چون خدای راه نمود
مصطفی را به نور لوشینا
1. نزد طبیب عقل مبارک قدم شدم
حال مزاج خویش بگفتم کماجرا
1. نگر تا حلقهٔ اقبال ناممکن نجنبانی
سلیما ابلها لابلکه مرحوما و مسکینا
1. ای خصم تو پست و قدر والا
وی عقل تو پیر و بخت برنا
1. هرکه سعی بد کند در حق خلق
همچو سعی خویش بد بیند جزا
1. ایا صدری که از روی بزرگی
فلک را نیست با قدر تو بالا
1. سمند فخر دین فاخر ز فخرت مفتخر بادا
کمند قهر هر قاهر ز قهرت مقتصر بادا
1. آفتاب سخا حمیدالدین
دور از مجلس تو مرگ فجا
1. ای بر عقاب کرده تقدم ثواب را
وی بر خطا گزیده طریق صواب را
1. ای صدر نایبی به ولایت فرست زود
معزول کن شهابک منحوس دزد را
1. این فلک پیش طالع نیکت
کرده بردار اختر بد را