1 دیدهٔ جان بوعلی سینا بود از نور معرفت بینا
2 سایهٔ آفتاب حکمت او یافت از مشرق و لوشینا
3 جان موسی صفات او روشن به تجلی و شخص او سینا
4 ای سفیه فقیهنام تو کی باز دانی زمرد از مینا
1 انوری چون خدای راه نمود مصطفی را به نور لوشینا
2 برد قدرش به دولت فرقان پای بر فرق گنبد مینا
3 نور عرشش به عرش سایه فکند چون تجلی به سینهٔ سینا
4 مسکن روح قدس شد دل او نی دل تنگ بوعلی سینا
1 نزد طبیب عقل مبارک قدم شدم حال مزاج خویش بگفتم کماجرا
2 دل را چو از عفونت اخلاط آرزو محموم دید و سرعت نبضم بر آن گوا
3 گفتا بدن ز فضلهٔ آمال ممتلی است س المزاج حرص اثر کرده در قوا
4 بیشک بود مولد تب لرزهٔ نیاز نامنهضم غذای امل بر سر غذا
1 نگر تا حلقهٔ اقبال ناممکن نجنبانی سلیما ابلها لابلکه مرحوما و مسکینا
2 سنایی گرچه از وجه مناجاتی همی گوید به شعری در ز حرص آنکه یابد دیدهٔ بینا
3 که یارب مر سنایی را سنایی ده تو در حکمت چنان کز وی به رشک آید روان بوعلی سینا
4 ولیکن از طریق آرزو پختن خرد داند که با تخت زمرد بس نیاید کوشش مینا
1 ای خصم تو پست و قدر والا وی عقل تو پیر و بخت برنا
2 ای کرده به خدمت همایونت هفت اختر و نه فلک تولا
3 ای پار گشاده بند امسال و امروز بدیده نقش فردا
4 هم دست تو دستگاه روزی هم پای تو پایگاه بالا
1 هرکه سعی بد کند در حق خلق همچو سعی خویش بد بیند جزا
2 همچنین فرمود ایزد در نبی لیس للانسان الا ما سعی
1 ایا صدری که از روی بزرگی فلک را نیست با قدر تو بالا
2 خجل از قدر و رایت چرخ و انجم غمی از دست و طبعت ابر و دریا
3 کله با همتت بنهاده کیوان کمر در خدمتت بربسته جوزا
4 ثریا با علو همت تو به نسبت چون ثری پیش ثریا
1 سمند فخر دین فاخر ز فخرت مفتخر بادا کمند قهر هر قاهر ز قهرت مقتصر بادا
2 اگر گردون به یک ذره بگردد برخلاف تو همه دوران او ایام نحس مستمر بادا
3 قوام دولت ما را چو امر قدقضی گشتی دوام محنت اعدات امر قد قدر بادا
4 اگر کشتی عز و جاه جز بار تو برگیرد همه الواح معقودش جراد منتشر بادا
1 آفتاب سخا حمیدالدین دور از مجلس تو مرگ فجا
2 نی شکر گفتهای و می نرسید شاعرم هم به مدح و هم به هجا
3 ... خر یاد میکنم لیکن میدهی یا بگویمت که کجا
1 ای بر عقاب کرده تقدم ثواب را وی بر خطا گزیده طریق صواب را
2 در مستی ار ز بنده خطایی پدید شد مست از خطا نگردد واجب عقاب را
3 گر در گذاری از تو نباشد بسی دریغ امید رستگاری یومالحساب را
4 ور زانکه باز رای ادب کردنی بود نیمی مرا ادب کن و نیمی شراب را