22 اثر از قصاید در دیوان اشعار انوری ابیوردی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار انوری ابیوردی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی

قصاید در دیوان اشعار انوری ابیوردی

1 ای قاعدهٔ تازه ز دست تو کرم را وی مرتبهٔ نو ز بنان تو قلم را

2 از سحر بنان تو وز اعجاز کف تست گر کار گذاریست قلم را و کرم را

3 تقدیم تو جاییست که از پس روی آن افلاک عنان باز کشیدند قدم را

4 دین عرب و ملک عجم از تو تمامست یارب چه کمالی تو عرب را و عجم را

1 باز این چه جوانی و جمالست جهان را وین حال که نو گشت زمین را و زمان را

2 مقدار شب از روز فزون بود بدل شد ناقص همه این را شد و زاید همه آن را

3 هم جمره برآورد فرو برده نفس را هم فاخته بگشاد فروبسته زبان را

4 در باغ چمن ضامن گل گشت ز بلبل آن روز که آوازه فکندند خزان را

1 سپهر رفعت و کوه وقار و بحر سخا بهاء دین خدا آن جهان قدر و بها

2 ابوعلی حسن آن مسند سمو و علو که آفتاب جلالست و آسمان سخا

3 به قدر واسطهٔ عقد جنبش و آرام به عدل قاعدهٔ ملک آدم و حوا

4 کشد ز کلک خطا بر رخ قضا و قدر نهد به نطق حنا بر کف صواب و خطا

1 ای داده به دست هجر ما را خود رسم چنین بود شما را

2 بر گوش نهاده‌ای سر زلف وز گوشهٔ دل نهاده ما را

3 تا کی ز دروغ راست مانند زین درد امید کی دوا را

4 هر لحظه کجی نهی دگرگون کس درندهد تن این دغا را

1 سپهر رفعت و کوه وقار و بحر سخا علاء دین که سپهریست از سنا و علا

2 خلاصهٔ همه اولاد خاندان نظام خلاصهٔ به حقیقت خلاصهٔ به سزا

3 نظام داد مقامات ملک را به سخن چنانکه کار مقیمان خاک را به سخا

4 خدایگان وزیران که در مراتب قدر برش سپهر بود چون بر سپهر سها

1 زان پس که قضا شکل دگر کرد جهان را وز خاک برون برد قدر امن و امان را

2 در بلخ چه پیری و جوانی بهم افتاد اسباب فراغت بهم افتاد جهان را

3 چون بخت جوان و خرد پیر گشادند بر منفعت خلق در دست و زبان را

4 پیوسته ثنا گفت فلک همت این را همواره دعا گفت ملک دولت آن را

1 شهر پرفتنه و پر مشغله و پر غوغاست سید و صدر جهان بار ندادست کجاست

2 دیر شد دیر که خورشید فلک روی نمود چیست امروز که خورشید زمین ناپیداست

3 بارگاهش ز بزرگان و ز اعیان پر شد او نه بر عادت خود روی نهان کرده چراست

4 دوش گفتند که رنجور ترک بود آری بار نادادنش امروز بر آن قول گواست

1 اگر محول حال جهانیان نه قضاست چرا مجاری احوال برخلاف رضاست

2 بلی قضاست به هر نیک و بد عنان‌کش خلق بدان دلیل که تدبیرهای جمله خطاست

3 هزار نقش برآرد زمانه و نبود یکی چنانکه در آیینهٔ تصور ماست

4 کسی ز چون و چرا دم همی نیارد زد که نقش بند حوادث ورای چون و چراست

1 ای ملک بهین رکن ترا کلک وزیرست کلکی که فلک قدرت و سیاره مسیرست

2 کلکیست که در نظم جهان خاصه ممالک تا عدل و ستم هست بشیرست و نذیرست

3 کلکی که بخواند به صریر آنچه نویسد وین سهل‌ترین معجز آن کلک و صریرست

4 منسوج لعابش چه نسیجست کزو ملک یکسر همه بر صورت فردوس و سعیرست

1 صدری که ازو دولت و دین جفت ثباتست آن خواجهٔ شرعست که سلطان قضاتست

2 آن عقل مجرد که وجود به کمالش هم قاعده جنبش وهم اصل ثباتست

3 از نسبت او دولت ودین هر دو حمیدند این دانم وآن ذات که داند که چه ذاتست

4 اوصافت بزرگیش چه اصلی و چه مالیست کان را همه اوصاف فلک فرع و زکاتست

آثار انوری ابیوردی

22 اثر از قصاید در دیوان اشعار انوری ابیوردی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار انوری ابیوردی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی