49 اثر از قصاید امیر معزی نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید امیر معزی نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار امیر معزی نیشابوری / قصاید امیر معزی نیشابوری

قصاید امیر معزی نیشابوری

1 زهی خجسته و فرخنده باد فروردین به فرخی و خوشی آمدی زخلد برین

2 همه جهان ز تو پرحور عین شد ای عجبی بیامدند مگر بر پی تو حورالعین

3 شنیده‌ای تو ز فردوس نغمهٔ داود از آن کنی همه شب عندلیب را تلقین

4 شد از نسیم تو هشیار مست آذرماه شد از صریر تو بیدار خفتهٔ تِشرین

1 چنانکه ناصر دین هست پادشاه زمین نظام دین هدی هست کدخدای گزین

2 بلند باشد و محکم بنای دولت و ملک چو پادشاه چنین باشد و وزیر چنین

3 به ‌حق شدست ملک را نظام دین دستور چنانکه بود ملکشاه را قوام‌الدّین

4 موافق است پسر با پسر درین‌ گیتی مُساعدست پدر با پدر به خُلد برین

1 فرخنده باد و میمون بر شاه عیدِ اَضحی سلطان جلال دولت خسرو معزّ دنیی

2 شاهی که بنده دارد افزون ز صدهزاران هر یک به جاه و حشمت چون‌ کیقباد و کسری

3 شاهی که شخص دشمن پاره شود ز تیغش چونانکه طور سینا از پرتوِ تَجلیّ

4 شاهی که در حُسامش خیره شوند اعدا چون جادوان فرعون اندر عصای موسی

1 آن بت مجلس فروز امروز اگر با ماستی مجلس ما خُرّمَستی کار ما زیباستی

2 خفته و مست است و پنداری که از ما فارغ است عیش ما خوش نیست بی او کاشکی با ماستی

3 گرچه می خوردست و از مستی به خواب اندر شدست هم توانستی بر ما آمدن‌ گر خواستی

4 گر بدو پیداستی از مهربانی یک نشان صد نشان از خرمی بر روی ما پیداستی

1 گرفت صدر وزارت جمال و حشمت و جاه به دین و دانش و داد وزیر شاهنشاه

2 نظام دولت و صدر جهان موید ملک عماد دین خداوند حق عبیدالله

3 بلند همت و کوتاه دست دستوری که قدر چرخ بلند است پیش او کوتاه

4 مقدم است و منزه زعار و عیب چنانک پیمبران ز دروغ و فرشتگان ز گناه

1 شهریارا بر سر دولت نثاری کرده‌ای در بهار از شادی و رامش بهاری کرده‌ای

2 ما شنیدیم از بزرگان قصهٔ هر روزگار روزگار ما به از هر روزگاری کرده‌ای

3 جسته‌ای شکر خدای و کرده‌ای دین را عزیز نیک‌نامی جسته‌ای شایسته کاری کرده‌ای

4 پادشاهان پیش ازین گر رسم نیکو داشتند تو ز رسم پادشاهان اختیاری کرده‌ای

1 گشاده‌روی و میان بسته بامدادِ پگاه فروگذشت به کویم بتی به روی چو ماه

2 اگر زمهر بود بامداد نور جهان ز ماه بود مرا نور بامداد پگاه

3 مهی که بود به قد سرو دلبرانِ سرای بتی‌که بود به رخ ماه نیکوان سپاه

4 دو زلف چون دو شب و ماه در میان دو شب جبین چو مشتری و مشتری به زیرکلاه

1 صدهزاران سال میمون باد جشن مهرماه بر شهنشاهی که دارد صدهزاران مهر وماه

2 بندگانش مهر و ماه اند وز فرخ طلعتش روز ایشان هست فرخ‌تر ز جشن مهر ماه

3 یک تن است او از عدد وز نصرت و تایید هست عالمی بر تخت شاهی با قبا و با کلاه

4 نه به‌ عدل اندر فلک زاده است چون او شهریار نه به ملک اندر زمین زاده است چون او پادشاه

1 آمد رسول عید و مه روزه نام او فرخنده باد بر شه‌گیتی سلام او

2 سلطان جلال دولت باقی معز دین شاهی‌ که هست دولت و دین زیر نام او

3 فال جهان خجسته شد و کار دین تمام از همت خجسته و عدل تمام او

4 ایزد مقام دولت او ساخت از فلک جز وهم آدمی نرسد بر مقام او

1 آن جهانداری که اصل دولت است ایام او حجت فتح و دلیل نصرت است اعلام او

2 بشکند ناموس صد لشکر به یک تهدید او بگسلد پیمان صد دشمن به یک پیغام او

3 صنع یزدان آن کند ظاهر که باشد رای او دور گردن آن کند حاصل که باشد کام او

4 گرچه احکام منجم محکم است اندرحساب در فتوح و در ظفر محکمترست احکام او

آثار امیر معزی نیشابوری

49 اثر از قصاید امیر معزی نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید امیر معزی نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی