49 اثر از قصاید امیر معزی نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید امیر معزی نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار امیر معزی نیشابوری / قصاید امیر معزی نیشابوری

قصاید امیر معزی نیشابوری

1 ای به ملک و دولت و شاهی سزای آفرین وز هنرهای تو خشنود ایزد جان‌آفرین

2 گر چه هستند آسمان را اختران نوربخش رشک باشد بر زمینش تا تو باشی بر زمین

3 در همه کاری دل تو راستی خواهد همی راستی خواهد دل صاحب‌قران راستین

4 نسختی از لوح محفوظ است گویی خاطرت کاندرو بینی و دانی بودنیها بر یقین

1 نگار من خط مشکین کشید بر نسرین خطاکشید به نسرین بر آن خط مشکین

2 زبهر آنکه چو مشکین خطش پدید آید اسیر آن خط مشکین شد این دل مسکین

3 رخش ‌گل است و لبش لاله از لطافت و نور خطش چو سنبل و زلفش بنفشه از خم و چین

4 زمانه خواست مگر کز بنفشه و سنبل به‌ گرد لاله و گرد گلش بود پرچین

1 یکی جادوست صورت‌گر دلیل گنبد گردون که اندر جادویی دارد نهفته‌ گوهر مخزون

2 ازو در ملک آفاق است گوهرهای پر قیمت وز او در دین اسلام است صورت‌های گوناگون

3 هنر را صنع او برهان خرد را حکم او حجت قضا را نفس او عنصر قدر را نقش او قانون

4 خداوندان بدو دارند روز دوستان فرخ جهان‌داران بدو دارند بخت دشمنان وارون

1 بیافرید خداوند آسمان و زمین دو آفتاب که هر دو منورند به دین

2 یک آفتاب دُرفشان شده ز روی سپهر یک آفتاب فروزان شده ز روی زمین

3 همی فزاید از آن آفتاب قُوّت طبع همی فزاید ازین آفتاب قُوّت دین

4 مغان به طاعت آن بر زمین نهاده رخان شهان به خدمت این بر زمین نهاده جبین

1 صنع یزدان بی‌چگونه و چون داد ما را چهار چیز کنون

2 که بدان هر چهار بخت بلند روز ما کرد فرخ و میمون

3 موسم عید و روزگار بهار فتح غزنین و موکب خاتون

4 تاج دنیا و دین خداوندی که به دولت رسید بر گردون

1 ماهرویا روی در اقبال دارد بوستان هرکه را اقبال خواهد می خورد با دوستان

2 می خور اندر بوستان با دوستان هنگام‌گل خوش بود هنگام گل با دوستان در بوستان

3 ارغوان و گل همی از پرده بنمایند روی تخت زیرگل بریم و رخت زیر ارغوان

4 از گل و مُل دستها خالی نباید داشتن جام‌مل باید در این وشاخ‌گل باید در آن

1 همی فرازد دولت همی فزاید دین قوام دین هدی و نظام ملک زمین

2 سزد که ملک زمین ‌گسترد نظام‌الملک سزد که دین هدی پرورد قوام‌الدین

3 خدایگان صفتی کش خدای داد به هم سه چیز روح‌فزا و سه چیز عقل‌گزین

4 ید موید و عقل تمام و بخت بلند دل منوّر و عزم درست و رای رزین

1 آن بت که هست چهرهٔ خور پیش او رهین صد حلقه دارد از سه طرف هر طرف یمین

2 پیوسته در میانهٔ هر حلقه‌ای دلی چون خاتمی شده که کبودش بود نگین

3 گاهی ز تاب زلف به‌ گل بر نهد کمند گاهی ز کید جعد به مه بر کند کمین

4 از تاب زلف اوست دل من‌ گرفته تاب وز چین جعد اوست رخ من‌ گرفته چین

1 نوبهار و آفتابی ای مبارک پادشاه نوبهار ملک و دین و آفتاب تخت و گاه

2 جز تو در عالم ندیدم نوبهاری با قبا جز تو در گیتی ندیدم آفتابی با کلاه

3 دادْ دادن رسم توست و دادْدِه بِه شهریار نام جستن کار توست و نامورْ بهْ پادشاه

4 اصل شاهی گر هنر باشد تویی اصل هنر پشت شاهی گر سپه باشد تویی پشت سپاه

1 دو چشم تو هستند فتّان و جادو دل و دین نگه داشت باید ز هر دو

2 نگه چون توان داشتن دین و دل را ز دستان فتان و نیرنگ جادو

3 رخت سیم پاک است در زیر سنبل خطت مشک ناب است بر طرف ترغو

4 بدین مهربانی ببرّی ز شوهر بدان روی شویی به‌شویی زبانو

آثار امیر معزی نیشابوری

49 اثر از قصاید امیر معزی نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید امیر معزی نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی