1 عنان همت مخلوق اگر بدست قضاست چرا دل تو چراگاه چون و چند و چراست؟
2 گر اعتقاد درستست، اعتراض محال ور اعتراض ثوابست، اضطراب خطاست
3 بلاست جستن بیشی و پیش دستی باز همیشه همت ما مبتلای این دو بلاست
4 بجد و جهد نگردد زیادت و نقصان هر آنچه بر من و بر تو ز روزگار قضاست
1 الا یا مشعبد شمال معنبر بخار بخوری تو، یا گرد عنبر؟
2 نه روحی، ولیکن چو روحی مصفا نه نوری، ولیکن چو نوری منور
3 چو آرام گیری هوای تو بی جان چو جنبش پذیری فضا بر تو جانور
4 نفسهای فردوسیانی بصنعت روانهای روحانیانی بگوهر
1 خیز، ای بت بهشتی، آن جام می بیار کار دی بهشت کرد جهان را بهشت وار
2 نقش خورنقست همه باغ و بوستان فرش ستبرقست همه دشت و کوهسار
3 فرشی فگنده دشت، پر از نقش بافرین تاجی نهاده باغ، پر از در افتخار
4 آن چون بهار خانه چین پر از نقش چین این چون نگار خانه مانی پر از نگار
1 دوش آن صنم سنگدل سیم بنا گوش آمد بر من تنگ دل و خسته و مدهوش
2 دو نرگس مخمور چو دو نایژه خون دو لعل گهر پوش چو دو ناوچه نوش
3 ای عارض سیمینش پر از قطره سیماب ای زلفک مشکینش پر از عنبر پر جوش
4 دو لب چو دو تا لعل و دو یاقوت شکر بار دو رخ چو دو گلبرگ و دو خورشید زره پوش
1 نماز شام، چو پنهان شد آتش اندر آب سپهر چهره بپوشید زیر پر غراب
2 چو بر کشید سر از باختر علامت شب فرو کشید عَلَمدار آفتاب طناب
3 هوا نهان شد در زیر خیمه ازرق زمین نهان شد در زیر خرقه سنجاب
4 هوای مشرق تاری تر از شب شبهگون کنار مغرب رنگین تر از عقیق مذاب
1 خیال آن صنم سرو قد سیم ذقن بخواب دوش یکی صورتی نمود بمن
2 هلال وار رخ روشنش گرفته خسوف کمند وار قد راستش گرفته شکن
3 هزار شعله آتش فروخته در دل هزار چشمه توفان گشاده کرده ز تن
4 نه بر دو عارض گل رنگ او نشانه گل نه گرد سینه سیمین او نسیم سمن
1 سپیده دم، چو از گردون نهان شد گوهرین پیکر زمین ساجگون بنهاد تاج عاجگون بر سر
2 هوای قیر گون بر چد نقاب قیرگون از رخ برآمد روز روشن تاب از فیروزه گون منظر
3 شعاع صبح زرین کرد ارکان فلک یک ره ضیای روز سیمین کرد اطراف زمین یکسر
4 ز تیغ کوه خورشید جهان افروز شد پیدا بسان چتر یاقوتین بلشکرگاه اسکندر
1 اگر موری سخن گوید، و گر مویی روان دارد من آن مور سخن گویم، من آن مویم که جان دارد
2 تنم چون سایه مویست و دل چون دیده موران ز هجر غالیه مویی، که چون موران میان دارد
3 اگر مر آب و آتش را مکان ممکن بود مویی من آن مویم که در توفان و در دوزخ مکان دارد
4 اگر با موی و با موری شبانروزی شوم همره نه موی از من خبر یابد، نه مور از من نشان دارد
1 مست و شادان در آمد از در تیم کرده بیجاده جای در یتیم
2 زیر خط زبر جدش میمی زیر زلف معنبرش صد جیم
3 زیر آن جیم طوبی و فردوس زیر این میم کوثر و تسنیم
4 پشتم از جیم او چو جیم دو تا بر من از میم او جهان چون میم
1 وقت گل سوری، خیز ای نگار بر گل سوری می سوری بیار
2 بر بط سغدی را گردن بگیر زخمه زیر و بم او برگمار
3 زان می نوشین، که چو جانم بدی گر شدی اندر تن من پایدار
4 آنکه بود در تن آزادگان از همه شادی و طرب دستیار