نماز شام، چو پنهان شد آتش از عمعق بخاری قصیده 1
1. نماز شام، چو پنهان شد آتش اندر آب
سپهر چهره بپوشید زیر پر غراب
...
1. نماز شام، چو پنهان شد آتش اندر آب
سپهر چهره بپوشید زیر پر غراب
...
1. عنان همت مخلوق اگر بدست قضاست
چرا دل تو چراگاه چون و چند و چراست؟
...
1. خوشاباد سحرگاهی، که بر گلشن گذر دارد
که هر فصلی و هر وقتی یکی حال دگر دارد
...
1. اگر موری سخن گوید، و گر مویی روان دارد
من آن مور سخن گویم، من آن مویم که جان دارد
...
1. الا یا مشعبد شمال معنبر
بخار بخوری تو، یا گرد عنبر؟
...
1. سپیده دم، چو از گردون نهان شد گوهرین پیکر
زمین ساجگون بنهاد تاج عاجگون بر سر
...
1. نسیم زلف آن سیمین صنوبر
مرا بر کرد دوش از خوابگه سر
...
1. خیز، ای بت بهشتی، آن جام می بیار
کار دی بهشت کرد جهان را بهشت وار
...
1. وقت گل سوری، خیز ای نگار
بر گل سوری می سوری بیار
...
1. ای آفتاب ملک، رهی خفته بود دوش
غایب شده ز عقل و جدا مانده ای ز هوش
...
1. دوش آن صنم سنگدل سیم بنا گوش
آمد بر من تنگ دل و خسته و مدهوش
...
1. دهانت، ای اغل، گنده ریش، گنده بغل
همی کند همه شب گوه سگ بدندان حل
...