20 اثر از غزلیات در دیوان اشعار اثیر اخسیکتی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار اثیر اخسیکتی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار اثیر اخسیکتی

1 شبِ دوش، با دوست می خورده ام بگو نوش، کز دست وی خورده ام

2 بخصل سبک باج جان برده ام بد او، کران، ملک ری خورده ام

3 من و مجلس خاک در کل عمر چنین می، کجا تا که کی خورده ام

4 ز کوثر نم، از خلد خود دیده ام ز آتش تف، از ورد خوی خورده ام

1 تو چه گوئی ار بپرسم زلب شکرفشانش زچه داد زهرمارا، چه بود جوابش، آتش

2 زدلم گرفت نسخت مگر آن دهان تنگش چو ندید کس دهانش بچه میدهد نشانش

3 زمیانش ار بیابم بخرم بجان کناری که مرا تو مردمی کن خبری ده ازمیانش

4 سحری زباغ حسنش نفسی زدم زحیرت گل و باد و سرو، ترسم که رسدبسی زیانش

1 خیز تا دست طرب یکدم، بجام می زنیم دوستگانی بر رخ ماه مبارک پی زنیم

2 پای در میدان عشق لعبتان عُز نهیم دست بر فتراک مهر لعبتان ری زنیم

3 ما کم از پروانه ایم آخر، مگر می آتش است هرچه بادا باد، بل تا خویشتن بر وی زنیم

4 لشگری میسازد او باش خرابات آنگهی قصد تاج خان کنیم ورای ملک کی زنیم

1 ای جهان را، یادگار از طغرل و الب ارسلان آسمان داد و دینی آفتاب دودمان

2 بوسه داده نعل یکران تو طوق ماه نو سجده برده پیش دیوان تو، طاق ابروان

3 تا هزاران قرن دیگر هم، نیارد روزگار مسند شاهنشهی را چون تو یک صاحب قران

4 افسر الب ارسلان را، منتی بر سر نهاد بخت، یعنی کت نهادم بر سر شاه ارسلان

1 ای ز تو بر هر دماغی صد هوس وز وصالت خود نشان نادیده کس

2 چیست جز غم با دل من هم نشین کیست جز درد تو با جان هم نفس

3 تیز بازاری و چون تو شکری در مه دی هم نمانده بی مکس

4 تا غمت شحنه است در شهر وجود فتنه بر تخت است و عدل اندر جرس

1 گرد ماه از زلف عنبر می نهی پیش جان از لعل شکر می نهی

2 حلقه در گوش دو زنجیر توام از چه ام چون حلقه بر در می نهی

3 بر گل روی تو عشق آورده ام هر دمم زان خار دیگر می نهی

4 چهره ی زردم بخون گردی نگار سکه ها نیکو بر این زرمی نهی

1 این چرخ دغا پیشه دست خوش خوی تو در ششدره حیرت، خورشید زروی تو

2 از حسن گه جانها، ما را چه نشان پرسی اینک خط و خال او، اینک خم موی تو

3 ز اندیشه جان و دل در کوکبه حسنت آه من غمگین را، ره نیست بسوی تو

4 کردن ننهد کردن جز برخط عشق تو جولان نکند فتنه، جز بر سر کوی تو

1 یارستم پیشه باز، دست جفا می برد و ز همه یاران سخن، دست بمامی برد

2 رنگ جفا، راست کرد طره اوتاجهان وای دماغی کزو بوی وفا می برد

3 گفت که سر کم ندید از درما عاشقان نیک بدان کاین سخن سربکجا می برد

4 نایب زلفین اوست، شحنه مژگان او هرکه در این روزگار نام جفا می برد

1 بر آن کس که کمتر ز سگ باد پیشت چرا شیر طاقی کند چشم میشت

2 رخت، عهد دلها، از آن داد فتوی بفرمان من غمزه جور کیشت

3 بصد ساله ره، خون عاشق بریزی حقیقت تو ماهی و عشاق خیشت

4 امیر بتانی تو چون شحنه بد چه بیگانه در جور کردن چه خویشت

1 داد دلم نمیدهد زلف ستم پرست تو دست تظلم ای پسر، در که زنم زدست تو

2 بسکه ز راه عربده، در دل هوشیار من تیر تمام کش کشد، نرگس نیم مست تو

3 از تو شکسته ام چو گل تابکی ای مه چگل در حق من شکسته دل، هر نفسی شکست تو

4 گه بامید خوانده ام، گه بعتاب رانده ام بر در دل بمانده ام، عاجز و پای بست تو

آثار اثیر اخسیکتی

20 اثر از غزلیات در دیوان اشعار اثیر اخسیکتی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار اثیر اخسیکتی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی