1 گره مشک، بر سمن چه زنی لشگر زنگ، برختن چه زنی
2 چون ز لعل تو، بوسه ئی طلبم بر شکر لولوء عدن چه زنی
3 صد گریبان دریده است از تو چاک، برطرف پیرهن چه زنی
4 چون تو گوئی، که جان نفس نزنم من چه گویم، که بوسه تن چه زنی
1 توسن بسر عنان بمن ده وان لعل شکر فشان بمن ده
2 این چهره چوزعفران نگه کن آن لعل شکر نشان بمن ده
3 پنهان ز رقیب، نیم بوسی پیش آر سرو، نهان بمن ده
4 وامی است مرا، بر آن لب خوش رهنی بسر زیان بمن ده
1 دوش با دوست محاکات بجان میگردم نکته را راه به هنجار زیان میگردم
2 غیرت عشق چنان پرده همیداشت که من نقش اسرار زخود نیز نهان میگردم
3 چون جهان نزل جنان بود من از پیروزی منزل همت از آنسوی جهان میگردم
4 نظر از هرچه فلک دید، زمین میخواندم خرد از هرچه خبر داشت، عیان میگردم