20 اثر از غزلیات در دیوان اشعار اثیر اخسیکتی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار اثیر اخسیکتی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار اثیر اخسیکتی

1 جور تو گر عنان بجنباند آسمان در رکاب او راند

2 بلب آمد هزار جان وقت است که قبولت بسی بجنباند

3 گفتی آن وعده یاد میداری هم بر آنم خدای میداند

1 هر آنکس را که دلداری چو آن سرو سهی باشد نه پندارم که جانش را ز تیمار آگهی باشد

2 رهین منتش هستند در هر گوشه ئی صد دل وگر نزدیک تر خواهی یکی ز ایشان رهی باشد

3 خوش افتاده است با بیماری عشقم چو چشم او مباد آندم کزین بیماریم روز بهی باشد

4 سزد گرماه نوسازد رکاب از آسمان مرکب هر آن دلرا که با سوداش کامی همرهی باشد

1 تو که از درد سری آه کنی چه حدیثی سر این راه کنی

2 شمع آن مجلس اگر زانکه توئی گشته ناگشته چرا آه کنی

3 افسری برنهدت عشق چو نای گر سر مرتبه کوتاه کنی

4 چه در این خانه اگرمات شوی خویشتن بر دو جهان جاه کنی

1 همه عارض تو بینم، چو نظر بر آب دارم همه چهره ی تو بوسم، چو بکف شراب دارم

2 بدعا لب توخواهم، پس از آن چو اشک ریزم رخ خویشتن برنگ لب تو خضاب دارم

3 تو نقاب رسته دُرّ ز عقیق ناب داری من خسته دل در اشگی، ز عقیق ناب دارم

4 بدو زلف باز چنگل چه نکو بطم گرفتی چو زاشک دیده دیدی، که وطن درآب دارم

1 جانا، همه آیت نکوئی درشان تو آمده است گوئی

2 یک گل چو رخت بدست ناید گر در چمن جهان بجوئی

3 حسنت ببرد زبان سوسن گر لاف زند بتازه روئی

4 دارم طمع وفا ز تو نه کاین قاعده نیست در نکوئی

1 مهمان تو آمد دل در باغ رضا خوان کش وین مرغ سخندان را در پای سلیمان کش

2 در شبروی جانت جاسوس سکندر شو شبدیز فلک خور را در چشمه حیوان کش

3 نقل دل مشتاقان از میوه میوه کن دخل ره سرمستان بر زاده عمران کش

4 زان معرکه و مجلس چون لاف زدی باری هم تیغ چو گردان زن هم جام چومردان کش

1 مرا براین نسزاید که از تو باشم دور مکن مکن که نئی در هلاک من معذور

2 چه کرده ام که چنین رفته ئی زمن درخط چه کرده ام که چنین کرده ئی مرا مهجور

3 امید من مکسل ز آن دولاله سیراب خمارمن مشکن زان دونرگس مخمور

4 در آرزوی تو جانم بلب رسید کنون دگر چه ماند نگوئی تو برتن رنجور

1 از همه عالم خریدار توام باورم کن عاشق زار توام

2 پای بر کار دل من می نهی گرچه میدانی که بر کار توام

3 چند گوئی دامنم خواهی گرفت پس بگیرم عاشق زار توام

4 دوش در هنگامه زلفت شکافت جیب دعوی چشم طرار توام

1 ره صد رهگذرت میدارم چشم و دل بر اثرت میدارم

2 با همه بی خبری، هرچه کنی لحظه لحظه، خبرت میدارم

3 تا سگ خویشتنم نامیدی یزک بام و درت میدارم

4 در جهان دوستر از جان چه بود من ازآن، دوست ترت میدارم

1 در فراق تو سوخت این جگرم تا چو بخت اندر آمدی، ز درم

2 کرده صد چشم گرچه چون نرگس در گل عارض تو می نگرم

3 هم ز خود باورم کسی نکند خبرت هست، سخت بی خبرم

4 می نماید که بخت بیدار است یا من خیره سر، بخواب درم

آثار اثیر اخسیکتی

20 اثر از غزلیات در دیوان اشعار اثیر اخسیکتی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار اثیر اخسیکتی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی