حمد بیحد و سپاس بیقیاس مر حضرت عزت را جلت نعمایه و عظمت کبریایه: ,
2 آن خالقی که صورت خلق آفریده است غیر مکرر اینهمه صورت کشیده است
فتبارک الله احسن الخالقین. ,
و صلوات زاکیات و تحیات نامیات بر سرور عالم و مفخر آدم ماه مکه و حرم صدر صفحه رسالت و ماه ایوان جلالت رسول الثقلین سید العرب و العجم محمد المصطفی علیه افضل الصلوات و اکمل التحیات الزاکیات. ,
1 نه رهروان بره از پاس عدلت آزرده نه پیر گوشه نشین یابد آفت از طرار
2 یکی که دید ترا همچو حارث دوران یقین بمهدی آخر زمان کند اقرار
3 رهروان از پاس عدلت در امان ره نیابد فتنه آخر زمان
تقطیع: رمل مسدس مقصور ,
1 اگر چه شوخ من از دیدن منت رنجست مرنج جان من از مشتری درین بازار
2 نه خضر خط تو بخشد ز رحمتم آبی نه من کنم غم دل از حجاب خود اظهار
3 شوخ من از دیدن من رخ متاب جان من از مشرب من کن حجاب
تقطیع: مفتعلن مفتعلن فاعلات ,
1 مگو فلک چو تو خود آورد بصد دوران نیابد او چو تو شاهی حلیم و هم قهار
1 هوای جنت کویت نسیم عنبر بار فدای نکهت مویت شمیم مشک تتار
2 ندیده گلشن عالم چو سرو بالایت نبوده در چمن حسن چون تو گل رخسار
3 هوای جنت کویت نسیم عالم بالا فدای نکهت مویت شمیم پرچم حورا
تقطیع: مفاعلن فعلاتن ۲ بار- مفاعیلن ۴ بار ,
1 ای حسن تو آفت درونها وی تنگدل از تو سینه ما
2 رخت دل و دین ببردی از من ای گلرخ شوخ سر و بالا
3 دیدم گل آنجمالی جایی رفتم ز قرار خویش آنجا
4 بی حسن توام چنین جگر ریش جز تیر تو مرهمی مبادا
1 سرور دهر بحر جود و کرم منبع لطف و گنج علم و هنر
2 جز تو درد هرکیست کش همه دل بسته در بندگی چو بنده کمر
3 جز ره مرحمت نمی پویی جز برحمت نمیکنی تو نظر
4 هر که پیشش ز لطف تو خبری نه گریزش ز جود تو نه گذر
1 ایا شهی که بجان اهلیت گهر افشاند نشاید آنکه کند کس دریغ ازو دینار
2 رهی بر تو که دریای پر دری آمد که تا دهانش پر از در کنی و سیم نثار
3 اهلی که فشاتد بر تو در پر شاید که کنی دهانش پر در
تقطیع: مفعول مفاعلن فعولن ,
1 به تخت عرش ترا چون مقام شد از بخت چو ملک دهر ترا شد ز قدر عار مدار
1 ربودی از ازل این گوی لطف و حق دادت که همنشین تو شد علم حیدر کرار