1 همه ملوک جهان بنده کرده دهرت از آن که هرگز از چو تویی کس ندیده استحقار
2 دگر ز جود تو یابد چو عالمی شادی به مردی و به کرم عالمی بگیر و بدار
3 بود به مردی دیگر کسی مثال تو کم زمانه مثل تو کم یابد از همه اخیار
4 ممکن نه که هرگز چو تو یابد عالم
1 همیشه دشمنش آنجا ز اهل نار بود از آنکه می فتد اینجا بعالم پندار
2 سیه شدست جهان زان بخصم ملعونش که از عذاب و غمش تیره گون بود ابصار
3 دشمنان ز اهل نار یستمعون انکم فی العذاب مشترکون
تقطیع: فاعلاتن مفاعلن فعلات ,
1 نسیم کاکل مشکین کراست چون تو نگار شمیم سنبل پرچین کجاست مشک تتار
2 شمیم خیزد از آهو ولی نه زین خوشتر نسیم گل وزد اما چنین نه عنبر بار
3 نسیم کاکل مشکین کرا خیزد از این خوشتر شمیم سنبل پرچین کجا ریزد چنین عنبر
تقطیع: مفاعلین مفاعلین مفاعلین ,
حمدی از حد افزون و سپاسی از قیاس بیرون سزاوار صانع بیچون که به کلک صنایع نگار بدایع آثار بر صحایف لطایف روزگار نظم قصیده موجودات با حسن صفات رقم کرده. ,
الذی لا اله الا هو والذی لم یلد ولم یولد و صلوات تامات و تحیات زاکیات بر سرور کاینات و خلاصه موجودات صاحب المعجزات و الآیات یعنی محمد مصطفی صلی الله علیه و آله. ,
3 در نظم وجود همه پیغمبر مرسل چون قافیه در آخر و ملحوظ در اول
و درود بیکران بر آل و اولاد او باد. ,
1 وصال تا بشبش بر در تو کیست مگر تنی که جز بسر سر تواند این رفتار
2 خسارت از چه خورم هرگز این سزاست ز عقل چه خود هنر پی نشو و نماست در این کار
3 ولی نبود شکر در خور تو بازم ده که هستم از طلبت زار و تو از آن بیزار
4 اگر ز شاخ شکر گفته ام بهست رواست به خون جگر، حق آنم گهر رواست نثار
1 از آنکه چهره بر افروخته گلت راهست مرا فروخته رخ شمع رویت از انوار
2 لبت چو میشکند گلشکر در آ دیگر دمی دگر بچمن مشک کن بچشمان خوار
3 تو رخ چو گل مکن ایماه از سمن پنهان بگلرخی مه من قدر از سخن بردار
4 از چهره افروخته گل را مشکن افروخته رخ مرو تو دیگر بچمن
1 هوا بسبزه گهر ریخت بلبل آب از چشم تو لاله وار نشین چشم جان پر خون دار
2 دگر بروی خوش گل که دیده دوخته مرغ چو دیده ز آتش گل سوخت پاو سر هموار
3 بسکه بلبل چشم بر روی خوش گل دوخته لاله وارش چشم پرخون زآتش گل سوخته
تقطیع: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن ,
1 همیشه دشمنش آنجا ز اهل نار بود از آنکه می فتد اینجا بعالم پندار
2 سیه شدست جهان زان بخصم ملعونش که از عذاب و غمش تیره گون بود ابصار
3 دشمنان ز اهل نار یستمعون انکم فی العذاب مشترکون
تقطیع: فاعلاتن مفاعلن فعلات ,
1 نشان فضل بنام کسیست طغرایش که سالهای بسی دیر باد و خواهد بود
2 همیشه خاتم اقبال و خطبه دولت بنام میرعلیشیر باد و خواهد بود
3 عدوی دولت او دست قدرتش یارب چو دست دشمن دین زیرباد و خواهد بود
1 سرور ملک کرم حاکم دهر کامل کارگه اهل کمال
2 حکم او داد محامد داده عدل او کرده عدم گرد ملال
3 مرهم درد دل مردم دهر مصلح حال همه در همه حال
4 کرده مسدود در حرص و حسد داده داد هوس اهل سوال