1 کلک ملک سخن که سخیست دم توفیق همدمت بوده
2 غیرکلکت کسی ز زلف سخن گره نظم و نثر نگشوده
3 هیچکس بی نسیم مرحمتت گرد محنت ز چهره نزدوده
4 سوده شد ذره ذره چهره مهر بسکه درخشت درگهت سوده
1 سرور ملک کرم حاکم دهر کامل کارگه اهل کمال
2 حکم او داد محامد داده عدل او کرده عدم گرد ملال
3 مرهم درد دل مردم دهر مصلح حال همه در همه حال
4 کرده مسدود در حرص و حسد داده داد هوس اهل سوال