1 جز از تو قبله من گر بود بزیبایی خدایرا نپرستیده ام به یکتایی
2 گذشت عمر بامید وصل ومیدانم که عمر باز نیاید مگر تو باز آیی
3 چنانکه جامه دران بیتو میکشم خود را مگر کفن شودم رشته شکیبایی
4 خوش آنکه همچو بهشت آییم شبی در خواب دری ز عالم غیبم بروی بگشایی
1 بحق روز بر آرنده سفید و سیاه خدای عز و جل لا اله الا الله
2 بحق صاحب معراج احمد مرسل که جبرییل بهمراهیش ندارد راه
3 بحق شاه ولایت علی عالی قدر که کرد از اینه «لو کشف» دو کون نگاه
4 بحق ذات بلند اختر امام حسن جلیس احمد مرسل انیس حضرت شاه
1 هر موی ابرویت مه عیدست ای پری شوخی تو کز هزار مه عید دل بری
2 از خوی نازک تو که بیند بماه عید گر بر جبین زتندی خوچین برآوری
3 ما را چکار بامه عیدست و دیدنش گر سوی ما بگوشه ابرو تو بنگری
4 ای عید عاشقان لبت از خنده بر گشا نزدیک مردنم چو تو از دور بگذری
1 ای جگر گوشه که پاک آمدی و پاک شدی چشم من بودی و از چشم بدان خاک شدی
2 بود پرواز بلندت هوس ایمرغ بهشت عالم خاک بهشتی و بر افلاک شدی
3 دلت از تلخی ز هر غم ایام گرفت به شفا خانه غیب از پی تریاک شدی
4 ساحت کوی فنا معرکه شیران است طفل بودی و درین معرکه بی باک شدی
1 ای بعلم و فضیلت ارزانی علم اول معلم ثانی
2 میر سید شریف ایکه به توست فخر سید شریف جرجانی
3 جذبه آفتاب حکمت تو ذره جمع آرد از پریشانی
4 هر چه فردا بروی روز افتد توهم امروز یک بیک دانی
1 کهن داغ جگر را تازه میسازد مگر لاله که از داغش دمادم میرود آتش به سر لاله
2 ز بهر داغ سواد میکند فصدش حکیم دهر از آن خون سیه ریز در درون طشت زر لاله
3 چه خون دل مجنون بجای باده در صحرا درون آتش اندازد ز بهر او جگر لاله
4 ز فعل چرخ پر حیلت هرآنکس تو عجب دارد که مه چون بر شفق گیرد گشاید چشم بر لاله