1 روزگاری که از طلایه مرگ شاخ عمر مرا خزان شد برگ
2 ریخت در جویبار و گلبن خشک برف و کافور جای سنبل و پشک
3 نعمت و ناز رخت بسته ز کوی سر به چوگان تن فتاده چو گوی
4 گشته در خانقاه گوشه نشین داده بر باد هوش و دانش و دین
1 نادر بهوای افسر هند ز آمویه فشانده گرد تا سند
2 در کوه سپند کوفته فش گرشاسب سپندسان بر آتش
3 نغنود بخواب چشم مستش ناسود درون حق پرستش
4 در راه وفا و حق پرستی پرداخت بکارها دو دستی
1 چون گذارت فتد به گورستان بر مزار گذشتگان برخوان
2 که سلام علیکم ای احباب ای اسیران خاک و رفته به خواب
3 ای به صد آرزو غنوده به خاک دارم امید از شه سهاک
4 اولا رهروان و مردان را معنی سیر رهنوردان را
1 دموکرات باشد به ملکی صواب که آنجا نباشد چو قرآن کتاب
2 اگر اعتدال است لفظی قشنگ بگو زین قشنگی چه آمد به چنگ
3 مرام شما را همه دیده اند بیاناتتان را پسندیده اند
4 ولی آه کاندر زمان عمل آریستوکراس بود و بئس البدل
1 ای مدرسه مزینیه ای روضه دلکش سنیه
2 ای مهد بنات فخر و عصمت مقصوره امهات حکمت
3 ای گلبن هوش را گلستان اطفال وجود را دبستان
4 ای ستر عرائس معانی ای چرخ نجوم آسمانی
1 بوی گل می وزد ز خرگه تو ای خوشا روی ما و درگه تو
2 هم به رخ لاله جوان داری هم به قد شاخ ارغوان داری
3 نفست مشکبیز و عنبرزای سخنت دلربا و روح افزای
4 گل نبوید کسی که روی تو دید می ننوشد که ساغر تو چشید
1 روز آدینه وقت بانک خروس چوبداری بری شد از گروس
2 گله گوسفندش اندر پیش چپش و شاک ریخته و بز و میش
3 خاره و سنگ سفته با سم بز پرچم افراز گشته از دم بز
4 خوانده هنگام سوق میش و چپش اتوکا علی اعصا واهش
1 یک آشوب عظیمی اندرین گیتی بدست آید ز سوزش خاک در شیون ز دودش مصر مست آید
2 چو دود از مصر بر خیزد به خشک و تر درآمیزد به ملک روم یعنی در زمین خور نشست آید
3 چنان بارد بسر هر تازه چرخی راز چرخ آتش که از پستی بلا خیزد از بالا به پست آید
4 قصاص از حق شود پیدا بلای ایزد از بالا به فرق انگلیس و روس و هر باطل ز مست آید
1 گشت چون فاروق بر مسند مکین خلق خواندندش امیر المؤمنین
2 کارها با تیغ کج فرمود راست داد مظلوم از ستمگر باز خواست
3 بود روزی بر سریر عدل حق برده در فکرت سبق از ماسبق
4 اختران آسمان دین و داد یعنی اصحاب رسول پاکزاد
1 اگر از خرقه کس درویش بودی رئیس خرقه پوشان میش بودی
2 وگر مرد خدا آن عام چرخی است بلاشک آسیا معروف کرخی است