سراینده از ادیب الممالک فراهانی دیوان اشعار 1
1. سراینده داستان نوی
رقم زد بر این صفحه بانوی
1. سراینده داستان نوی
رقم زد بر این صفحه بانوی
1. خروشان و جوشان و گریان و زار
روان شد سوی درگه شهریار
1. شه پاک دل ظل السلطان راد
خداوند اورنگ و فرهنگ و داد
1. ستمدیده برداشت فریاد و آه
که ای رفته عدلت ز ماهی بماه
1. ببر خواند شهزاده دانا دبیر
بدو گفت کی شخص روشن ضمیر
1. ستمدیده برداشت فرمان شاه
بصد شکر بیرون شد از بارگاه
1. وز آن سو فرستاد خان اجل
یکی قاصدی تند پا چون اجل
1. بفرمود تا زین بر اسبان نهند
نوید بشارت بکیوان دهند
1. و زان پس روان شد یکی تند مرد
به آدشته نزد آقاخان چو گرد
1. سحرگاه چون اختر اورمزد
برون آمد از شبروی همچو دزد
1. چه نشتی که رانئا زن خیننه
ایواره مچاپن کور سیننه
1. نشستی بایوان ونازی ببخت
ندانی که وارون شدت تخت و بخت