1 من موصوله ام و از لب لعلت جانا صله بوسه دهم عاید آن می خواهم
1 رئیس خیل هواجن امام جمعه حسن مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
1 مطاعا، مشفقا تا چند غفلت داری از حالم ببین دور از درت گیتی پریشان کرده احوالم
1 رفیق من مه من یار من جعلت فلاک گرم تو دوستی از دشمنان ندارم باک
1 دردت به جانم ای بت نامهربان من زیرا که بی تو مایهی رنج است جان من
1 آن روز که مه شدی نمی دانستی کانگشت نمای عالمی خواهی شد
1 چشم مستت شوخی آغازد همی وز نگاهی کار ما سازد همی
1 حق تعالی مر ترا آورده از ایران پدید همچو نادرشاه از افشار و تیمور از تتر
1 روحی فداک بی تو مرا کار مشکل است بر خاطرم ز هجر تو این بار مشکل است
1 همایون باد و فرخ باد و میمون جلوس شاه بر تخت همایون