1 مطرب عشق بگلبانگ طرب خواند این نغمه بصد شور و شغب
2 که ابوالقاسم طنبور نواز در عراق آمده از ملک حجاز
3 سالها ساکن بغداد شده از غم حادثه آزاد شده
4 داشت در پای یکی پاافزار زشت و سنگین و بد و ناهموار
1 شبی با گلعذاری مست و مخمور گذر کردم بشادروان شاپور
2 کنار چشمه ای دیدم در آن کاخ درختی برزده بر آسمان شاخ
3 به هر شاخش گلی خوشبوی و خوشرنگ به هر گل بلبلی در ساز و آهنگ
4 درون چشمه عکس ماه و پروین پراکنده گهر بر دیبه چین
1 در مجانی الادب شماره نخست این چنین خواندم آشکار و درست
2 که امیری بشاه یاغی شد نعمت افزوده دید و طاغی شد
3 پادشه لشکری فراز آورد نامزد بهر گوشمالش کرد
4 بود در آن سپه یکی سره مرد که هماوردش آسمان ناورد
1 آزمندی هواپرست و خسیس در دهی بود کدخدا و رئیس
2 داشت مرغی ظریف و زرین بال تیز پرهمچو شاهباز خیال
3 هر زمان زاغ شب بچرخ بلند خایه زر بطشت سیم افکند
4 مرغ او هم در آشیان زمین هشتی از مهر بیضه زرین
1 کجا شد فریدون زرین کلاه کجا شد منوچهر گیتی پناه
2 کجا کیقباد آن یل سرفراز کجا شاه کاوس دشمن گداز
3 کجا رفت کیخسرو تاجدار چه شد شاه گشتاسب و اسفندیار
4 کجا رفت شاپور و شاه اردشیر که با دشنه درید پهلوی شیر
1 ندیدی مگر کاندرین سال شوم که آتش فرو زد بهر مرز و بوم
2 دو همسایه اندر هیاهو شدند بما شیر و با دشمن آهو شدند
3 به هر شهر لشگر کشید انگلیس به تاراج ده یار شد با رئیس
4 به هم چشمی او سپهدار روس به تسخیر ری کوفت ناگاه کوس
1 آفریننده شفا و مرض آنکه او جوهر آفرید و عرض
2 آدمی را ز خاک پیدا کرد خاک را محو و مات و شیدا کرد
3 خاک از آب و آب از آتش ساخت بستر خاک را بر آب انداخت
4 کودکان را چو گاهواره نهاد بر دل آب و مغز خاره نهاد
1 بنام ایزدان امشاسپندان کز ایشان دیو و اهریمن به زندان
2 نخست افروزه اهورمزدا خدای زنده دادار توانا
3 خجسته و همن و اندیشه نیک که آموزیم از وی پیشه نیک
4 ستوده ایزد اردی بهشتی که باشد رسته از هر گونه زشتی
1 شاعری گفت که در راه حجاز بودم از شوق حرم در تک و تاز
2 در دل بادیه اشتر راندم وز دل پاک خدا را خواندم
3 گشتمی رهسپر خانه چو پیک گفتمی خانه خدا را لبیک
4 خواندمی هر نفس از قول کمیت بیت در منقبت اهل البیت
1 سپس بهر تاراج این تاج و تخت نشستند و پیمان به بستند سخت
2 که در خاک ایران سپارند راه به روز سپید و به شام سیاه
3 دلیرانش را خوار و خیره کنند چراغ شبش تار و تیره کنند
4 به هرجا پرستشگه ایزدی بکوبند یکسر ز نابخردی