شبی با گلعذاری از ادیب الممالک فراهانی مثنوی 1
1. شبی با گلعذاری مست و مخمور
گذر کردم بشادروان شاپور
1. شبی با گلعذاری مست و مخمور
گذر کردم بشادروان شاپور
1. مطرب عشق بگلبانگ طرب
خواند این نغمه بصد شور و شغب
1. در مجانی الادب شماره نخست
این چنین خواندم آشکار و درست
1. آزمندی هواپرست و خسیس
در دهی بود کدخدا و رئیس
1. چو دانا ز گنجینه در باز کرد
بنام خدا نامه آغاز کرد
1. بنام خداوند هر بود و هست
نگارنده نقش بالا و پست
1. بنام پدید آور هست و بود
که این جامه را بافت بی تار و پود
1. ای تاج خدایگان اعظم
دیهیم قباد و افسر جم
1. ما را چه که باغ لاله دارد
ما را چه که خسته ناله دارد
1. من که در دانش و هنر طاقم
شمع ایوان و شمس آفاقم
1. سهی سروی از تخم شاهان کی
چو گلبن بروئید در خاک ری