1 بنام ایزدان امشاسپندان کز ایشان دیو و اهریمن به زندان
2 نخست افروزه اهورمزدا خدای زنده دادار توانا
3 خجسته و همن و اندیشه نیک که آموزیم از وی پیشه نیک
4 ستوده ایزد اردی بهشتی که باشد رسته از هر گونه زشتی
1 ای تازه عروس مهربانم وصل تو حیات جاودانم
2 خورشید سپهر اقتدارم پیرایه بزم افتخارم
3 مهر تو نشسته در دل من عشق تو سرشته با گل من
4 تو سرو حدیقه بتولی نوباوه گلشن رسولی
1 بشنو از من داستان مختصر رو در آن مجلس بیفکن یک نظر
2 فرقه ای گرم غزلخوانی شده مست حق در بزم روحانی شده
3 رو بر آن در کن که هرگز بسته نیست خسته آنجا شو که آنجا خسته نیست
4 عالمی پروانه این شمع شد دوست با دشمن در اینجا جمع شد
1 کسی بر حکم بین الناس بگزین که گویندت نیایی خوبتر زین
2 سزای مسند است آن پاک طینت که باشد فضلش افزون از رعیت
3 دم خصمش نسازد تار و تیره بلغزش دل نیازد خار و خیره
4 چو خصمان در برش سازنده حجت شود تاریک از هر سو محبت
1 آن لحظه که در میان خون خفت آهسته بزیر لب همی گفت
2 ای از قدح غرور سرمست آلوده به خون بیگنه دست
3 ما کشته حرص و آز خلقیم پاره شکم و بریده حلقیم
4 محروم ز نعمت جهانیم بسته لب و دوخته دهانیم
1 شاعری گفت که در راه حجاز بودم از شوق حرم در تک و تاز
2 در دل بادیه اشتر راندم وز دل پاک خدا را خواندم
3 گشتمی رهسپر خانه چو پیک گفتمی خانه خدا را لبیک
4 خواندمی هر نفس از قول کمیت بیت در منقبت اهل البیت
1 به ایرانیان روس بیداد کرد گمانش که ایران تهی شد ز مرد
2 چو بیشه تهی ماند از نره شیر شغالان در آیند در وی دلیر
3 تن خفته را مرده پنداشتند پدید آمد آن کارزو داشتند
4 که خسبیده در بستر و مست خواب تهی باشد از هوش و نیروی و تاب
1 چو پیمان شکن یار همسایه دید کسی را به او نیست گفت و شنید
2 ز پیمان و عهد کهن دست شست سوی انگلیس آمد از در نخست
3 بدو گفت ایرانیان مرده اند وگر مرده نی سخت افسرده اند
4 در این خانه یک تن هشیوار نیست تن زنده و مغز بیدار نیست
1 چو روس این سخن گفت با انگلیس بگفتش هلا زود پیمان نویس
2 که با هم نجوئیم راه دوئی نرانیم گفت از منی و توئی
3 بزودی کنیم این زمین را دو بهر ز دشت و که و رود و رستاق و شهر
4 نه شمشیر بایست و نه تیر تخش نه خمپاره و نه توپ چون آذرخش
1 سپس بهر تاراج این تاج و تخت نشستند و پیمان به بستند سخت
2 که در خاک ایران سپارند راه به روز سپید و به شام سیاه
3 دلیرانش را خوار و خیره کنند چراغ شبش تار و تیره کنند
4 به هرجا پرستشگه ایزدی بکوبند یکسر ز نابخردی