4 اثر از مثنویات در دیوان اشعار ادیب الممالک فراهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر مثنویات در دیوان اشعار ادیب الممالک فراهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.

مثنویات در دیوان اشعار ادیب الممالک فراهانی

1 چو همراز شد روس با انگلیس همانند خالیگر و کاسه لیس

2 به بستند پیمان مهر استوار که با هم نباشند زنهار خوار

3 نخست از در کینه روس دژم به پیمان ایرانیان زد قلم

4 بسی کار نستوده فهرست کرد به دربار ایران پروتست کرد

1 بنام خداوند هر بود و هست نگارنده نقش بالا و پست

2 فروزنده گوهر آفتاب طرازنده پیکر خاک و آب

3 خدائی که بخشید تن را خرد روان را همی با خرد پرورد

4 ز ما باد پیغمبرش را درود که شد ایزدی نامه بر وی فرود

1 کسی بر حکم بین الناس بگزین که گویندت نیایی خوبتر زین

2 سزای مسند است آن پاک طینت که باشد فضلش افزون از رعیت

3 دم خصمش نسازد تار و تیره بلغزش دل نیازد خار و خیره

4 چو خصمان در برش سازنده حجت شود تاریک از هر سو محبت

1 ای مجیر السلطنه ای جان پاک ای مقامت برتر از این آب و خاک

2 شکوه ها باشد مرا از بن عمت زخم او را چاره سازد مرهمت

3 این نه سعدالملک نحس الملک بود بلکه دریای طمع را فلک بود

4 راست گویم ابن سعد است این نه سعد کابر آزش باشد اندر برق و رعد

1 خداوندان دانش را بشارت که از گردون بخاک آمد اشارت

2 ز نور آفتاب بامدادی گشایش یافت اینک باب شادی

3 جریده آفتاب از مطلع نور فشاند مشک تر به لوح کافور

4 رهی کز خادمان شرع پاکم ز احمد شه نژاد تابناکم

1 آن شنیدم که روبهی عیار با بزی شد درون صحرا یار

2 روبهک سخت رند و دانا بود در همه کارها توانا بود

3 گرم و سرد زمانه دیده بسی تلخ و ترش جهان چشیده بسی

4 دامها بگسلیده از نیرنگ پیرهن ها دریده رنگارنگ

1 آن لحظه که در میان خون خفت آهسته بزیر لب همی گفت

2 ای از قدح غرور سرمست آلوده به خون بیگنه دست

3 ما کشته حرص و آز خلقیم پاره شکم و بریده حلقیم

4 محروم ز نعمت جهانیم بسته لب و دوخته دهانیم

1 چه خوش گفت با پور خود پهلوان چو دیدش هم آغوش شیر ژیان

2 که گر زنده شیر نر اندر نبرد درد بر تنت چرم و نالی ز درد

3 از آن به که در گورت اندر کفن درد پنجه و ناخن گورکن

4 هلا ای دلیران ایران زمین بنازید چو شیر مست از کمین

1 آن شنیدم که گفت پشه به کیک بامدادان پس از سلام علیک

2 کای گرامی رفیق چابک چست سر این نکته را بگو بدرست

3 من بدین بال و برز و سینه و شاخ دست و پای دراز و گام فراخ

4 نطق شیرین و صوت روح افزا خط و خال بدیع و قدرسا

1 بنام پدید آور هست و بود که این جامه را بافت بی تار و پود

2 بگسترد بر آب فرشی زمی بر آن آب زد خیمه آدمی

3 ز خاک آدمی کرد و از نار دیو جدا کرد دانش ز نیرنگ و ریو

4 خرد یار کرد آدمیزاده را که خم گلین پرورد باده را

آثار ادیب الممالک فراهانی

4 اثر از مثنویات در دیوان اشعار ادیب الممالک فراهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر مثنویات در دیوان اشعار ادیب الممالک فراهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.