ای طرازنده از ادیب الممالک فراهانی مثنوی 12
1. ای طرازنده اساس خرد
که خرد رنگ هستی از تو برد
1. ای طرازنده اساس خرد
که خرد رنگ هستی از تو برد
1. ای مجیر السلطنه ای جان پاک
ای مقامت برتر از این آب و خاک
1. خداوندان دانش را بشارت
که از گردون بخاک آمد اشارت
1. زمین گرد است مانند گلوله
نیوتن کرده واضح این مقوله
1. این چه . . . الملک بود ای نور چشم
که نباشد در کلاهش هیچ پشم
1. آن شنیدم که روبهی عیار
با بزی شد درون صحرا یار
1. آفریننده شفا و مرض
آنکه او جوهر آفرید و عرض
1. آن شنیدم که گفت پشه به کیک
بامدادان پس از سلام علیک
1. بنام ایزدان امشاسپندان
کز ایشان دیو و اهریمن به زندان
1. ای تازه عروس مهربانم
وصل تو حیات جاودانم
1. بشنو از من داستان مختصر
رو در آن مجلس بیفکن یک نظر
1. کسی بر حکم بین الناس بگزین
که گویندت نیایی خوبتر زین