15 اثر از غزلیات در دیوان اشعار ادیب الممالک فراهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار ادیب الممالک فراهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار ادیب الممالک فراهانی

1 ای ملک از همتت شد سبز چون بستان گیتی شادمان زی کز تو شد آباد شارستان گیتی

2 گشت محکم با اساس فکرتت بنیاد عالم ماند ستوار از پای همتت بنیان گیتی

3 گرنه عزمت سد شادی گرد عالم راست کردی سیل غم افکنده بودی رخنه در ارکان گیتی

4 راست گویم بی تو گیتی قالبی بیروح باشد زانکه گیتی چون تنستی و تو هستی جان گیتی

1 مخور جانا فریب از گنج گیتی مشو اندوهگین از رنج گیتی

2 پیاده پیل گردد شاه ماتت همی در بازی شطرنج گیتی

3 همه دانشوران مستند و شیدا ز سحر و جادو و نیرنج گیتی

4 دل و چشم حکیمان خیره ماند ز افسون و دلال و غنج گیتی

1 حاج باقر جان بقر بودی چرا بیقور گشتی گاو بودی خر شدستی مار بودی مور گشتی

2 فرض با منکر شدی بر فسق خود اقرار کردی بر تقلب های بی پایان خود مغرور گشتی

3 در هوای انگبین کندوی خود بر باد دادی با دلی سوراخ همچون لانه زنبور گشتی

4 فحش مفتی خورد از مفتی و زر دادی بزاری زر زرت شد بی نتیجه بی زر و بی زور گشتی

1 گویند در دهی رفت بزغاله ای ببامی برطرف بام می کرد چون غافلان خرامی

2 طباخ آرزویش اندر تنور سینه در دیگ فکر می پخت هر دم خیال خامی

3 ناگاه دید در دشت پوینده ماده گرگی از مکر کرده شستی وز حیله بسته دامی

4 بزغاله را در آن بام از دور دید و شد پیش بنمود با تواضع بر روی او سلامی

1 تخت با تاج همی گفت که ای افسر کی گر شهنشاه کند عزم سپاهان از ری

2 آذر افروزد در دشت عراق از آزار فروردین گردد بستان سپاهان در ری

3 کوه در زلزله افتد ز سم اسب یلان دشت پر لشکر جنگی شود از کشور وحی

4 تاج گفت آری گر شاه کند عزم سفر کس نماند که مراو را نشتابد از پی

1 دیدم میان کوچه پیر لبو فروشی بار لبو نهاده پشت دراز گوشی

2 می گفت گرم و داغ است شیرین لبوی قندی وافکند از این ترانه اندر جهان خروشی

3 طفلان پی چغندر باجهد و سرعت اندر چون صوفئی قلندر دنبال دیگجوشی

4 ناگه درشکه خان از آن طرف گذر کرد خان اندر او نشسته باکر و فرو جوشی

1 چو سیف الدوله از سلسال باقی ریاض احمدی را گشت ساقی

2 حمیت ساخت با غیرت تحالف مروت کرد با همت تلاقی

3 ترقی یافت روح علم از آن پس که ابدان را نفوس اندر تراقی

4 رواقی ساخت بهر درس سادات که افلاطون در او آمد رواقی

1 فغان کن ماتم شمس المعالی شکست آمد بر این طاق هلالی

2 ز سوگش جامه ایام گردید سیاه و تیره چون رخت لیالی

3 جهان پر شد زغم تا از وجودش سرای عنصری گردید خالی

4 حکیمی کز هنر برتر نهاده است زنه گردون و هفت اختر نهالی

1 سراج الهدی حاج ملاعلی که نفسی زکی بود و حبری ملی

2 کنوز حکم در دلش مختفی رموز هدی از لبش منجلی

3 دلش گنجی از ما سوی الله تهی ز اسرار عین الیقین ممتلی

4 فلست اخاف من العاذلین و لم اخش مما یقولون لی

1 تاریک شد جهان ز ملال نظر علی دریا گریست خون ز خیال نظر علی

2 ابر آورد قطیفه زنهار در کنار گوید منم مصدق حال نظر علی

3 مرغ آورد بدیعه شوریده آشکار کز من شنو جواب و سئوال نظر علی

4 کوه از کنار خویش یم خرده ساز کرد در شستن حرام و حلال نظر علی

آثار ادیب الممالک فراهانی

15 اثر از غزلیات در دیوان اشعار ادیب الممالک فراهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار ادیب الممالک فراهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی