یاقوت ز دیده ریختم از ابوسعید ابوالخیر رباعی 695
1. یاقوت ز دیده ریختم تا چه کنی
در پای غم تو بیختم تا چه کنی
...
1. یاقوت ز دیده ریختم تا چه کنی
در پای غم تو بیختم تا چه کنی
...
1. دنیای دنی پر هوس را چه کنی
آلودهٔ هر ناکس و کس را چه کنی
...
1. تا ترک علایق و عوایق نکنی
یک سجدهٔ شایستهٔ لایق نکنی
...
1. یا رب در خلق تکیه گاهم نکنی
محتاج گدا و پادشاهم نکنی
...
1. گر در یمنی چو با منی پیش منی
گر پیش منی چو بی منی در یمنی
...
1. از سادگی و سلیمی و مسکینی
وز سرکشی و تکبر و خود بینی
...
1. باز آی که تا صدق نیازم بینی
بیداری شبهای درازم بینی
...
1. ای دل اگر آن عارض دلجو بینی
ذرات جهان را همه نیکو بینی
...
1. ای در خم چوگان تو سرها شده گوی
بیرون نه ز فرمان تو دل یک سر موی
...
1. هان مردان هان و هان جوانمردان هوی
مردی کنی و نگاه داری سر کوی
...
1. در کوی تو میدهند جانی به جوی
جانی چه بود که کاروانی به جوی
...
1. تحقیق معانی ز عبارات مجوی
بی رفع قیود و اعتبارات مجوی
...