7 اثر از غزلیات در دیوان اشعار ابوالحسن فراهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار ابوالحسن فراهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.

غزلیات در دیوان اشعار ابوالحسن فراهانی

1 گرچه در آینه ممکن نبود جان دیدن صورت جان را در روی تو نتوان دیدن

2 من کنم گریه و او خنده کند حاجت نیست روز باران به چمن رفتن و بستان دیدن

3 زلف بردار ز رخساره که نیکو نبود کفر را این همه هم صحبت ایمان دیدن

4 دیده را غرقه به خون گر نکنم پس چکنم او مرا دید پریشان ز پریشان دیدن

1 یا رضای دوست باید یا رضای خویشتن آشنای او نیاید آشنای خویشتن

2 آتشم بی سوختن چون زندگانی می کنم تا نسوزم برنمی خیزم ز جای خویشتن

3 من سزای آتش وز دیده آبم برکنار در کنار خود نمی بینم سزای خویشتن

4 گرنه در آینه خود را دیده زنجیر زلف از چه رو می افکنی هردم به پای خویشتن

1 گفتگویت می‌دهد یاد از عتاب تازه‌ای یار گویا دیده بهرم باز خواب تازه‌ای

2 بر رخت بس بود از زلف پریشانت نقاب از خط مشکین چرا بستی نقاب تازه‌ای

3 شب بود آبستن خورشید و خورشید رخت باشد آبستن به شب مست آفتاب تازه‌ای

4 خون عشاق قدیم ار می‌خوری دلشان بسوز کین شراب تازه را باید کباب تازه‌ای

1 زهر چشم تندخویی گو که دل پرخون کنم کامرانی بعد ازین بی منت گردون کنم

2 از برای درد دیگر خانه خالی می کنم شادمانی نیست گر دردی ز دل بیرون کنم

3 بخت شد از ناله ام بیدار و تا خوابش برد ساعتی افسانه خوانم ساعتی افسون کنم

4 رشک نگذارد که گویم پیش غیرحال خود از حدیث درد او ترسم دلی را خون کنم

1 بحمدالله که در قتلم تعلل کرد گیسویش به خون من نشد آلوده دیوار و در کویش

2 شب خود را به زلفش می کنم نسبت وزین غافل که روزی همچو رویش دارد از پی زلف هندویش

3 به قصد کشتنم ترکان مژگانش صف اندر صف به چشمش اقتدا کردند در محراب ابرویش

4 عجب نبود اگر از جلوه بر چشمم نمک پاشد به آب دیده پروردم نهال قد دلجویش

1 هرگز دل شکسته ما شادمان نبود جور تو بود اگر ستم آسمان نبود

2 نقش تو در ضمیر نفس چون فرو برم هرگز نسیم محرم این گلستان نبود

3 هرجا که بود مرغ دل ما اسیر بود فرقی میانه قفس و آشیان نبود

4 شادم که باد خاکم از آن آستانه برد کاین خاک تیره در خور آن آستان نبود

1 خرّم آن ساعت که نوسازد دلم پیمان تو عالمی حیران من باشند و من حیران تو

2 یا مرو یا دل که خون کردی مبر تا شام غم گریه سیری توانم کرد در هجران تو

3 گریه کردم عمرها بی منت لخت جگر بس اگر سوزد درونم آب شد پیکان تو

4 گر نگاهت رخنه در دل ها نماید دور نیست سال ها هم خوانگی کرد است با مژگان تو

1 می‌خورم می از برای گریهٔ مستانه‌ای ورنه از مستی چه خط دارد چو من دیوانه‌ای

2 گر بود بیماری این حالی که دارد چشم یار راحت آن باشد که بیماری بود در خانه‌ای

3 هرکجا حسنی بود عشقی‌ست از ما سر مپیچ هست گل را بلبلی و شمع را پروانه‌ای

4 مستی ما را به می حاجت نباشد می‌کند گردش چشم تو کار گردش پیمانه‌ای

1 من گرفتم آفتاب از چارسو آید برون روزکی گردد شب ماگرنه او آید برون

2 زرد رویی ها کشید از رویش امروز آفتاب من نمیدانم که فردا با چه رو آید برون

3 بس که زلفش بر زبان می آورم نزدیک شد کز زبانم چون زبان شانه مو آید برون

4 بوی زلفش را شنید از باد اینک برگ گل با صبا از باغ بهر جستجو آید برون

1 ما پای در گل از دل دیوانهٔ خودیم ما غرق خون ز چشم سیه خانهٔ خودیم

2 گلخن نمود بر سرما اشک ما خراب پیوسته خود خراب کن خانهٔ خودیم

3 خون جگر خوریم و نگیریم می ز کس یعنی همیشه مست ز پیمانهٔ خودیم

4 عمری گذشت و شکوه زلفش نشد تمام در حیرت از درازی افسانهٔ خودیم

آثار ابوالحسن فراهانی

7 اثر از غزلیات در دیوان اشعار ابوالحسن فراهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار ابوالحسن فراهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.