الهی از خواجه عبدالله انصاری مناجات نامه 37
1. الهی ادای شکر ترا هیچ زبان نیست و دریای فضل ترا هیچ کران نیست و سر حقیقت تو بر هیچکس عیان نیست، هدایت کن بر من رهی که بهتر از آن نیست.
...
1. الهی ادای شکر ترا هیچ زبان نیست و دریای فضل ترا هیچ کران نیست و سر حقیقت تو بر هیچکس عیان نیست، هدایت کن بر من رهی که بهتر از آن نیست.
...
1. الهی ما از غافلانیم نه از کافرانیم ف نگاهدار تا پریشان نشویم و در دراه آر تا سگردان نشویم.
...
1. الهی پسندیدگان ترا بتو جستند و به تو پیوستند، نا پسندیدگان تو را بخود جستند و بگسستند نه او که پیوست بشکر رسید، نه او که گسست بعذر رسید.
...
1. الهی این همه نوازش از تو بهرهٔ ما ست که در هر نفس چندین سوز و نور غایت تو پیداست چون تو مولایی کراست ؟ و چون تو دوست کجاست ؟
...
1. الهی خود کردم و خود خریدم، آتش بر خود، خود افروزانیدم، از دوستی آواز دادم دل و جان را فراناز دادم، اکنون که در غرقابم دستم گیر که گرم افتادم.
...
1. الهی چه یاد کنم که خود همه یادم ف من خرمن نشان خود فرا باد دادم یاد کردن کسب است و فراموش نکردن زندگانی و رای دو گیتی و کسب است چنانکه دانی.
...
1. الهی چندی به کسب تو یاد تو ورزیدم، باز یک چندی بیاد خود را نازیدم، اکنون که یا د بشناختم خاموشگردیدم، چون من کیست که این مرتبت را بسزیدم، فریاد از یاد باندازهٔ دیدار بهنگام و از آشنایی به نشان و دوستی به پیغام.
...
1. الهی کار آن کس کند که تواند، عطا آن کس بخشد که دارد، پس بنده چه تواند و چه دارد ؟
...
1. الهی تو دوختی من در پوشیدم و آنچه در جام ریختی نوشیدم هیچ نیاید از آنچه کوشیدم.
...
1. الهی چون تو توانایی کر توان است، در ثناء تو کرا زبان است و بی مهر تو کرا سر و جان است.
...
1. الهی به شناخت تو زندگانیم، به نصرت تو شادانیم و به کرامت تو نازانیم و به عزت تو عزیزانیم.
...
1. الهی ما که به تو زندهایم هرگز کی میریم؟ ما که به تو شادانیم کی اندوهگین شویم؟ ما که به تو نازانیم چون بی تو به سر آریم؟ ما که به تو عزیزیم هرگز چون ذلیل شویم؟
...