11 اثر از قطعات ظهیر فاریابی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قطعات ظهیر فاریابی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه قبلی
خانه / آثار ظهیر فاریابی / قطعات ظهیر فاریابی

قطعات ظهیر فاریابی

1 بزرگوارا دنیا ندارد آن عظمت که هیچکس را زیبد بدان سرافرازی

2 شرف به علم و عمل باشد و تو را همه هست بدین نعیم مزور چرا همی نازی؟

3 ز چیست کاهل هنر را نمی کنی تمییز؟ تو نیز نه به هنر در زمانه ممتازی؟

4 به سوی من تو به بازی نگه مکن که ز علم دلم به گیسوی حوران همی کند بازی

1 ز لفظ من که رساند به سمع خسرو شرق که ای کمینه خطابت شهنشه غازی

2 تویی که پای تو چون در رکاب عزم آید چو آفتاب ز قدرت بر آسمان تازی

3 نهان چرخ ببینی چو نیک درنگری عنان وهم بگیری چو نیک در یازی

4 چو زیر بار غم آورد اهل دانش را زمانه از سر بی رحمتی و ناسازی

1 ایا شهی که گشاده ست چرخ پیروزه در آستان تو درهای فتح و پیروزی

2 دلی که آتش قهرت بسوخت تا به ابد نیایدش پس از آن از زمانه دلسوزی

3 به موضعی که طریق صواب گم گردد اشارت تو کند عقل را قلاووزی

4 دهد معلم رایت چو کودکان هر روز به دست چرخ کهن تخته نوآموزی

1 بزرگ جهان! گر توانستمی به جان خاک صدر تو بخریدمی

2 بپرسیدمت در چنین عارضه وگر روی بودی نپرسیدمی

3 تو دانی که گر وصل ممکن بدی فراق جناب تو نگزیدمی

4 ولیکن چو من دوستدار توام تو را در چنان حال چون دیدمی

1 سر ملوک جهان شهریار روی زمین به دست و دل،حسد بحر و غیرت کانی

2 از آن زمان که تو بر تخت ملک بنشستی فریضه گشت که جز گرد ظلم ننشانی

3 مدبران قضا هر زمان فرو خوانند به گوش فکرت تو رازهای پنهانی

4 اگر ز قصه من بنده بشنوی طرفی ز کردگار بیابی ثواب دو جهانی

1 ایا شهی که گرفته ست زیر شهپر حفظ همای دولتت از اوج ماه تا ماهی

2 برید صیت تو در قطع ساحت عالم قبول می نکند و هم را به همراهی

3 رود زسهم تو سوی عدو خدنگ چنانک ز جان خسته دلان ناله سحرگاهی

4 چو آدمی و پری جمله یک زبان شده اند که در زمانه طغانشاه را سزد شاهی

1 سر ملوک جهان شهریار روی زمین تویی که از تو بنازد کلاه و تخت مهی

2 همیشه کار تو این است و کار توست خود این که کشوری بستانی و عالمی بدهی

3 تو از کرم شده ای سرخ روی چون گلنار ز ممسکی دان گر زرد روی ماند بهی

4 ز توست دولت و محنت مگر که روز و شبی تو راست رتبت و رفعت مگر که مهر و مهی

1 ای خسروی که درگه قدر تو را سپهر تا روز حشر مقصد اهل زمانه کرد

2 غوغای فتنه دست به جایی که بر گشاد حزم تو دفع آن به سر تازیانه کرد

3 پرواز کرد گرد جهان طایر جلال تا در پناه دولت تو آشیانه کرد

4 در خون بدسگال تو حزم بهانه جوی هر قصد بد که آن بتوان بی بهانه کرد

آثار ظهیر فاریابی

11 اثر از قطعات ظهیر فاریابی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قطعات ظهیر فاریابی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه قبلی