4 اثر از ناظر و منظور وحشی بافقی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر ناظر و منظور وحشی بافقی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار وحشی بافقی / ناظر و منظور وحشی بافقی

ناظر و منظور وحشی بافقی

1 از آنرو صبح این روشندلی یافت که چون ما در دلش مهر علی تافت

2 ز مهر او منور خانهٔ خاک به نام او مزین مهر افلاک

3 قضا چون رایت هستی برافرخت علم را عین نامش سر علم ساخت

4 قدر بر لوح هستی چون قلم زد به اول حرف نام او رقم زد

1 شبی چون روز شادی عشرت افزای جهان روشن ز ماه عالم آرای

2 ز عالم زاغ پا بیرون نهاده خروس از صبحدم در شک فتاده

3 نشسته گوشه‌ای مرغ مسیحا به هر جانب روان گردیده حربا

4 نبودی گر نجوم عالم افروز نکردی فرق آن شب را کس از روز

1 چو این گنج هنر ترتیب دادم ز هر جوهر در او درجی نهادم

2 شدم جویندهٔ زیبنده اسمی که حفظ گنج را سازم طلسمی

3 به کام فکر ملکی چند گشتم به اکثر نامداران بر گذشتم

4 به ناگه پیشم آمد پیر دانش که ای کار تو بر تدبیر و دانش

1 شبی سامان ده سد ماتم وغم غم افزا چون سواد خط ماتم

2 به رنگ چشم آهو مهره گل فلک بر صورت بال عنادل

3 ز بس تاریکی شب نور انجم به سوی عالم گل کرده ره گم

4 تو گفتی از فلک انجم نمی‌تافت به زحمت خواب راه دیده می‌یافت

1 نوا پرداز قانون فصاحت چنین زد چنگ بر تار حکایت

2 که بود اقلیم چین را شهریاری به تخت شهریاری کامکاری

3 به تاج نامداری سربلندی به زنجیر عدالت ظلم بندی

4 به چین در دور عدل آن جهاندار نبود آشفته‌ای جز طره یار

1 خداوندا گنهکاریم جمله ز کار خود در آزاریم جمله

2 نیاید جز خطاکاری ز ما هیچ ز ما صادر نگردد جز خطا هیچ

3 ز ما غیر از گنهکاری نیاید گناه آید ز ما چندانکه باید

4 ز ننگ ما به خود پیچند افلاک زمین از دست ما بر سرکند خاک

1 دلا برخیز تا کنجی نشینیم ز ابنای زمان کنجی گزینیم

2 عجب دوری و ناخوش روزگاریست نه بر مردم نه بر دور اعتباریست

3 اگر سد سال باشی با کسی یار پشیمانی کشی در آخر کار

4 از این بی‌مهر یاران دوری اولا ز بزم وصلشان مهجوری اولا

1 زهی نام تو سر دیوان هستی ترا بر جمله هستی پیش دستی

2 زکان صنع کردی گوهری ساز وزان گوهر محیط هستی آغاز

3 به سویش دیده قدرت گشادی بنای آفرینش زو نهادی

4 ازو دردی و صافی ساز کردی زمین و آسمان آغاز کردی

1 ایا مدهوش جام خواب غفلت فکنده رخت در گرداب غفلت

2 ازین خواب پریشان سر برآور سری در جمع بیداران در آور

3 در این عالی مقام پر غرایب ببین بیداری چشم کواکب

4 تماشا کن که این نقش عجب چیست ز حیرت چشم انجم مانده بر کیست

1 دبیر مکتب نادر بیانی چنین گوید ز پیر نکته دانی

2 که مکتبخانه‌ای گردید تعیین چه مکتب، خانه‌ای پر لعبت چین

3 گلستانی ز باد فتنه رسته در او از هر طرف سروی نشسته

4 در او خوش صورتان پرنیان پوش چو صورتخانهٔ چین دوش بر دوش

آثار وحشی بافقی

4 اثر از ناظر و منظور وحشی بافقی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر ناظر و منظور وحشی بافقی شعر مورد نظر پیدا کنید.