4 اثر از ناظر و منظور وحشی بافقی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر ناظر و منظور وحشی بافقی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار وحشی بافقی / ناظر و منظور وحشی بافقی

ناظر و منظور وحشی بافقی

1 دبیر مکتب نادر بیانی چنین گوید ز پیر نکته دانی

2 که مکتبخانه‌ای گردید تعیین چه مکتب، خانه‌ای پر لعبت چین

3 گلستانی ز باد فتنه رسته در او از هر طرف سروی نشسته

4 در او خوش صورتان پرنیان پوش چو صورتخانهٔ چین دوش بر دوش

1 چنین گفت آن ادیب نکته پرداز که درس عاشقی می‌کرد آغاز

2 که منظور از وفا چون گل شکفتی حکایتهای مهر آمیز گفتی

3 به نوشین لعل آن شوخ شکر خند دل مسکین ناظر ماند در بند

4 حدیث خوش‌ادا گلزار یاریست نهال بوستان دوستاریست

1 چو آن زرین قلم از خانهٔ زر کشید از سیم مدبر لوح اخضر

2 سرای چرخ خالی شد ز کوکب چو آخرهای روز از طفل مکتب

3 به مکتبخانه حاضر گشت ناظر به راه خانهٔ منظور ناظر

4 ز حد بگذشت و منظورش نیامد دوای جان رنجورش نیامد

1 چو طفل روز رفت از مکتب خاک سواد شب نمود از لوح افلاک

2 معلم بر در دستور جا کرد حدیث خود به خاصانش ادا کرد

3 به دستور از معلم حال گفتند یکایک صورت احوال گفتند

4 معلم را به سوی خویشتن خواند به تعظیم تمامش پیش بنشاند

1 اسیر درد شبهای جدایی چنین نالد ز درد بینوائی

2 که شد چون مشعل مهر منور نگون از طاق این فیروزه منظر

3 برآمد دود از کاشانهٔ خاک سیاه از دود شد ایوان افلاک

4 در آن شب ناظر از هجران منظور به کنجی ساخت جا از همدمان دور

1 سفر سازندهٔ این طرفه صحرا به عزم کارسازی زد چنین پا

2 که چون دستور از آن راز آگهی یافت رخ از ذوق بساط خرمی تافت

3 به خود زد رأی در تغییر فرزند که گر بگذارمش در خانه یک چند

4 به رسوایی شود ناگه فسانه فتد افسانهٔ او در میانه

1 حدا گویندهٔ این طرفه محمل چنین محمل کشد منزل به منزل

2 که ناظر بر سواد شهر می‌دید ز درد ناامیدی می‌خروشید

3 به خود می‌گفت هر دم از سر درد که آخر دور کار خویشتن کرد

4 به گورم کی توانست این سخن گفت که در صحرا به گوران بایدم خفت

1 گهر پاشی که این گوهر گزین کرد به سوی بحر معنی رو چنین کرد

2 که ناظر رخش راندی با رفیقان به دل صد کوه غم از بار حرمان

3 به روز و شب و بیابان می‌بریدند که روزی بر لب دریا رسیدند

4 نه دریا بلکه پیچان اژدهایی ازو افتاده در عالم صدایی

1 فسون سازی که این افسون نماید بدینسان بر سر افسانه آید

2 کزین معنی خبر چون یافت منظور که ناظر شد ز بزم خرمی دور

3 دمی از فکر این خالی نمی‌بود دلش را میل خوشحالی نمی‌بود

4 به شبها سوختی چون شمع تا روز نبودی یک نفس بی‌آه جانسوز

آثار وحشی بافقی

4 اثر از ناظر و منظور وحشی بافقی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر ناظر و منظور وحشی بافقی شعر مورد نظر پیدا کنید.