رفتی تو رفت زندگانی از طبیب اصفهانی رباعی 13
1. رفتی تو رفت زندگانی افسوس
آمد پیری و شد جوانی افسوس
...
1. رفتی تو رفت زندگانی افسوس
آمد پیری و شد جوانی افسوس
...
1. گفتی که کیم؟ گوشه نشینی که مپرس
خو کرده به هجر نازنینی که مپرس
...
1. هر کس به من سوخته خرمن سازد
شرطست که با ناله و شیون سازد
...
1. عمریست که از دلم جنون می جوشد
از دیده ام اشگ لاله گون می جوشد
...
1. ای آن که چو بگذری تو بر یاد دلم
جز گریه نگیرد زغمت داد دلم
...
1. خواهم که سرود عشق بنیاد کنم
از عهد گرفتاری خود یاد کنم
...
1. دردا که بت ستیزه کاری دارم
وز غمزه او جان فگاری دارم
...
1. عمریست که تیره روزگارم چکنم
افتاده ز چشم اعتبارم چه کنم
...
1. کی پیش کسی حکایتی از تو کنم
یا شکوه بی نهایتی از تو کنم
...
1. گر بی تو به بزم عیش ساغر زده ام
صد غوطه به خون دیده تر زده ام
...
1. گویند به من که بیقراری نکنم
شبهای فراق اشگباری نکنم
...
1. نه ذوق من از وصل نگاری دارم
نه شوق گل و سیر بهاری دارم
...