1 شاهد شکفته مخمور چون شمع صبحگاهی لرزان بسان ماه و لغزان بسان ماهی
2 آمد ز برف مانده بر طره شانه عاج ماه است و هرگزش نیست پروای بی کلاهی
3 افسون چشم آبی در سایه روشن شب با عشوه موج میزد چون چشمه در سیاهی
4 زان چشم آهوانه اشکم هنوز حلقه است کی در نگاه آهوست آن حجب و بی گناهی