در دیدن این مدینه زمزم آب از سیف فرغانی رباعی 1
1. در دیدن این مدینه زمزم آب
از مکه اگر سعی کنی هست صواب
...
1. در دیدن این مدینه زمزم آب
از مکه اگر سعی کنی هست صواب
...
1. ایام چو بست کهربا بر دستت
بی جرم بریخت خون ما بر دستت
...
1. ای نقطه دهن خطت عجب دایره است
وز مشک ترا بگرد لب دایره است
...
1. ای سوخته شمع مه ز تاب رویت
وز خط تو افزون شده آب رویت
...
1. دل در طلب تو خستگیها دارد
کارش ز غم تو بستگیها دارد
...
1. در خانه دل عشق تو مجمع دارد
و از دادن جان کار تو مقطع دارد
...
1. جعفر که ز رخ ماه تمامی دارد
در شهر بلطف و حسن نامی دارد
...
1. کردم همه عمر آنچه نمی باید کرد
از کرده او حذر نمی شاید کرد
...
1. شب نیست که از غمت دلم جوش نکرد
واز بهر تو زهر اندهی نوش نکرد
...
1. عشقت جگرم خورد و بدل روی آورد
رنگ از رخ من برد زتو بوی آورد
...
1. عشقت که بدل گرفته ام چون جانش
در دست و بصبر می کنم درمانش
...
1. خط تو که ننوشت کسی زآن سان خوش
چون شمع وصال در شب هجران خوش
...