آثار سیف فرغانی

صفحه 53 از 59
59 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سیف فرغانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سیف فرغانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار سیف فرغانی

1 ای چون تو نبوده گل در هیچ گلستانی آن کار چه کارست آن کو تازه کند جانی

2 گرچه نتوان گفتن می خوردن و خوش خفتن در زیر درخت گل با چون تو گلستانی

3 کآنجا ز هوا نبود در طبع تقاضایی وآنجا ز حیا نبود بر بوسه نگهبانی

4 عاشق ز لب جانان خمری چو عسل نوشد زاهد بترش رویی با سرکه خورد نانی

1 ای در سخن دهانت تنگ شکر گشاده لعلت بهر حدیثی گنج گهر گشاده

2 ای ماه بنده تو هر لحظه خنده تو زآن لعل همچو آتش لؤلوی تر گشاده

3 بهر بهای وصلت عشاق تنگ دل را دستی فراخ باید در بذل زر گشاده

4 در طبعم آتش تو آب سخن فزوده وز خشمم انده تو خون جگر گشاده

1 ای غم عشق تو برده ز دل ما تنگی آرزوی مه و خور با رخ تو همرنگی

2 شرح دل کرد چنان عشق که نتواند اگر؟ پای بیرون نهد از دایره دل تنگی

3 حبشی زلفی و از بندگی عارض تو داغ دارست رخ ماه چو روی زنگی

4 هر که در دور تو بی عشق برآمد نامش گر بدین عار رضا داد زهی بی ننگی

1 دلستانا از جهان رسم وفا برداشتی با وفاداران خود تیغ جفا برداشتی

2 ما ز مهر دیگران پیوند ببریدیم و تو مهر از ما برگرفتی دل ز ما برداشتی

3 ملک داران جهان حسن را در صف عرض شد علمها سرنگون تا تو لوا برداشتی

4 تو بدست حسن خود خورشید نیکو روی را از پی سیلی زدن موی از قفا برداشتی

1 ای زآفتاب رویت مه برده شرمساری پیداست بر رخ تو آثار بختیاری

2 اندر بیان نگنجد واندر زبان نیاید از عشق آنچه دارم و از حسن آنچه داری

3 ای نوش داروی جان اندر لبت نهفته بامر همی چنینم چون خسته می گذاری

4 افغان و زاری من از حد گذشت بی تو گر چه بکرد بلبل بی گل فغان و زاری

1 مرا زعشق تو باریست بر دل افتاده مرا زشوق تو کاریست مشکل افتاده

2 ندیده دیده من تاب آفتاب رخت ولی حرارت مهر تو در دل افتاده

3 درین رهی که گذر نیست رخش رستم را خریست خفته وباریست در گل افتاده

4 ار آسمان بزمین آمدست چون هاروت گناه کرده ودر چاه بابل افتاده

1 زبار عشق توام طالب سبکساری ولی چه چاره که دولت نمی دهد یاری

2 که کرد بر من مسکین بدل به جز عشقت نشاط را بغم وخواب را ببیداری

3 گناه کردم وبا روی توززلفت گفت قیامتی تو بخوبی واو بطراری

4 بدیم گناه گرفتار هر دوام زیرا گناه را بقیامت بود گرفتاری

1 هم دلبر من با من دلدار شود روزی هم گلشن بخت من بی خار شود روزی

2 اندر ره او نبود جان کندن من ضایع آنکس که دلم بستد دلدار شود روزی

3 خود را بامید آن دلشاد همی دارم کآنکس که غمش خوردم غمخوار شود روزی

4 باشد که شبی ما را شکری بود از وصلش ور نی گله از هجرش ناچار شود روزی

1 ایا رخت زگریبان قمر برآورده خط لب تو نبات از شکر برآورده

2 بدید روی تو خورشید گفت رنگ رخش گلیست سرخ زروی قمر برآورده

3 در آینه چو خط سبز بر لبت بینی زمردی شمر از لعل تر برآورده

4 بگیر آینه یی چون رخ تو در عرقست بدست و، آب زآتش نگر برآورده

1 تا بعقل ورای خود در راه تو ننهیم پای طفل بی تدبیر باشد در ره تو عقل و رای

2 عاشق ثابت قدم را بر سر کوی تو هست ملک شاهان زیر دست وچرخ گردان زیر پای

3 عاشق روی ترا دنیا نگر داند بخود همچو مغناطیس آهن جذب نکند کهربای

4 عاشق رویت که در دنیا نیابد نان درست از دل اشکسته داردلشکر عالم گشا

آثار سیف فرغانی

59 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سیف فرغانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سیف فرغانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی